روی پیراهن صورتیرنگ زارا نوشته است: “تولید مراکش”. اما مراکش احتمالا جایی است که تکههای آن به هم دوخته شدهاند و پیراهنی که در موردش صحبت میکنیم، قبل از مراکش در چندین کشور دیگر بوده است.
در واقع، خیلی احتمال دارد که همین یک تکه لباس، بیشتر از شما در سفر بوده باشد.
جنس این پیراهن “لایوسل” است؛ یک ماده جایگزین پایدار برای جنسهای نخی. براساس آنچه شرکت لنزیلگ، تامینکننده این ماده برای تولیدیهای زارا گفته است، بیشتر درختهایی که برای تولید لایوسل به کار رفتهاند، از اروپا آمدهاند.
برای تبدیل الیاف لایوسل به نخ، آنها را به مصر فرستادهاند. بعد، نخ تولیدی به چین فرستاده شده است تا پارچه تولید شود. پارچه تولیدشده در چین برای رنگرزی به اسپانیا رفته است و پارچهای که الان صورتیرنگ است، به مراکش فرستاده شده تا پیراهن مورد بحث ما بریده و دوخته شود.
در نهایت، پیراهن دوباره برای بستهبندی به اسپانیا میرود و از آنجا به مراکز توزیع و پخش در مناطق مختلف دنیا فرستاده میشود.
بقیه پیراهنها، تیشرتها، شلوارها و خیلی از لباسهای دیگر که در سراسر جهان فروخته میشوند، اغلب سفرهای مشابهی را پشتسر گذاشتهاند.
خیلی از کارخانهها و تولیدکنندگان مواد و پارچه، صرفنظر از محل استقرارشان، مستقل از شرکتهای عرضهکننده پوشاک هستند. در عوض، به عنوان “تامینکننده رسمی” آنها فعالیت میکنند. اغلب آنها بعد از دریافت سفارش، بخشهای مختلف کار را به دیگر شرکتهای مرتبط میدهند.
این روند باعث میشود که تشخیص محل واقعی تولید یک جنس مشخص، کار سختی باشد. من یک هفته قبل از نوشتن این گزارش با شرکتهای بزرگ تولیدکننده پوشاک مثل اچ اند ام، مارکس اند اسپنسر، گپ و گروه تولیدی آرکادیا تماس گرفتم و پرسیدم که یک تیشرت معمولی تولیدی آنها به طور معمول چه مراحلی را در چه کشورهایی میگذراند تا به تولید برسد. اما تنها شرکت ایندیتکس (مالک زارا) در فرصتی که برای نوشتن گزارش داشتم، به من جواب داد.
تیم هانت از پژوهشگران موسسه “اتیکال کانسیومر” که در زمینه “اخلاق برای مصرفکنندگان” فعالیت میکند، میگوید: “به نظرم شرکتها جوابی (به این سوال) ندادهاند، چون خودشان هیچ ایدهای ندارند که آنچه میخرند از کجا میآید.”
این موضوع در سال ۲۰۱۳ میلادی، بیشتر در مرکز توجه قرار گرفت. در آن زمان، بعد از فروریختن یک ساختمان هشتطبقه در بنگلادش و مرگ بیش از هزار و ۱۰۰ نفر مشخص شد که آنجا محل تولید محصولات چندین شرکت شناختهشده عرضهکننده پوشاک بوده است.
تعدادی از این شرکتها گفتند که حتی خبر نداشتند محصولاتشان در بنگلادش تولید میشود.
گروه “انقلاب فشن” که بعد از حادثه بنگلادش به راه افتاد، کارزاری را به راه انداخته است تا شرکتها وادار شوند درباره زنجیره تولید محصولات خود شفافیت داشته باشند.
نزدیک به یک دهه پیش، پایترا ریوولی، بعد از خرید یک تیشرت نخی شش دلاری در یک حراجی در فلوریدا، جستجو برای پیدا کردن محل اصلی تولید این تیشرت را شروع کرد.
پروفسور ریوولی، استاد اقتصاد و تجارت بینالملل در دانشگاه جرج تاون واشنگتن، کتابی هم درباره روندی که طی کرد و مناطقی که سفر کرد، نوشته است.
او میخواست بررسی کند که فرضیهاش مبنی بر این که “تجارت آزاد به نفع همه کشورهاست” تا چه اندازه درست است.
این تحقیق، او را از منطقهای در تگزاس که محل تولید پنبه بود، به چین یعنی محل دوخت تیشرت رساند و در نهایت، او به تانزانیا در آفریقا رفت.
پایترا ریوولی با بررسیهایی که انجام داد، به این نتیجه رسید که مخالفتهای کنونی با تجارت جهانی بیشتر به مسائل سیاسی ربط دارد.
فرضیه او این بود که هزینه و عوامل بازار دلیل اصلی شکل گرفتن این زنجیره تولید بوده است، ولی با بررسی بیشتر به این نتیجه رسید که تصمیم خیلی از تولیدکنندگان درباره محل تولید محصولاتشان، بیشتر تحتتاثیر عوامل سیاسی بوده است.
او حمایت مالی دولت از تولیدکنندگان پنبه و خط مشیهای مشخص چین درباره مهاجرت را از جمله مواردی خواند که در روند تصمیمگیری شرکتها درباره زنجیره تولید محصولاتشان تاثیر دارند.