آری و نه به باب دیلن

با گذشت چند هفته از اعطای نوبل ادبی به باب دیلن، هنوز هم بسیاری از این انتخاب، انتقادات تندوتیزی می‌کنند، زیرا آنان براین باورند دیلن یک ترانه‌سرا بوده و جایی بین ادیبان ندارد. چنانچه جمعه نیز خبر اعتراض ماریو بارگاس یوسا به اعطای جایزه به دیلن رسید. منتقدان درواقع معتقدند اهدای جایزه نوبل ادبیات برای نخستین‌بار به یک ترانه‌سرا، تنزل ادبیات محسوب می‌شود. به همین دلیل شاید بتوان به «جودی پیکو»، رمان‌نویس آمریکایی حق داد که با طعنه بگوید: «انتخاب دیلن برای نوبل ادبیات، به این معناست که من هم می‌توانم جایزه گِرمی- یکی از مهم‌ترین جوایز درجهان موسیقی- را دریافت کنم!»

با این همه انتخاب‌های آکادمی نوبل همواره جهان را شوکه کرده است، انتخاب‌هایی که گاه هیجان و گاه اعتراض را به اردوگاه هواخواهان ادبیات می‌آورد، اما این دوره اعتراضات بیش ازحد معمول بالا بود. انتقاداتی که تاکنون خود باب دیلن نیز درمقابل آنها سکوت پیشه کرده است.از سویی دیگر طرفداران بزرگ مرد هنر آمریکا ساکت ننشسته‌اند و در مقابل انتقادات، پاسخ خود را دارند؛ برای مثال جمع‌بندی این صحبت‌ها نشان از مقام بالای باب دیلن در میان طرفدارانش دارد، چراکه آنان بر این باورند، دیلن آنچنان در ترانه‌سرایی دست توانایی دارد که بعد ادبی ترانه‌هایش از بعد موسیقیایی او بالاتر است. موضوعی که توجیه‌کننده دیلن و استحقاق او برای دریافت نوبل ادبیات محسوب می‌شود. البته ناگفته نماند افراد مهمی چون «باراک اوباما» و «جویس کرول اوتس» انتخاب باب دیلن را بسیار هوشمندانه خطاب کرده‌اند.

سه انتخاب، سه اشتباه
اگر به گذشته بنگریم، منتخبان بنیاد نوبل همواره با انتقاد بعضی افراد همراه بوده اما این‌بار باب دیلن سومین کسی است که در تاریخ اهدای جوایز نوبل ادبیات اینچنین سر و صدا به راه انداخته و انتخاب او آکادمی نوبل را تبدیل به سیبل اعتراضات کرده است.

سال ١٩۵٠، «برتراند راسل» فیلسوف بریتانیایی برای به رسمیت شناختن نوشته‌های متنوع و قابل توجه، در کنار توجه او به معیارهای انسان‌دوستانه و دفاع از آزادی اندیشه، منتخب آکادمی نوبل در بخش ادبیات بود. در آن‌ سال بسیاری معتقد بودند که راسل هر چند فیلسوف شهیر و بزرگی در عصر حاضر محسوب می‌شود، اما در بین ادبا جایی ندارد و انتخاب نویسنده کتاب‌های مهمی چون؛ تاریخ فلسفه غرب و مسائل فلسفه برای نوبل ادبیات اشتباه بود، اشتباهی شبیه خطای پزشکی که دیگر جای بازگشت ندارد! دومین انگلیس زبانی که اعتراضات بسیاری برای انتخاب او از سوی آکادمی نوبل را به همراه داشت، یک سیاستمدار معروف بود. فردی که سیاست او زبانزد خاص و عام است. ‌سال ١٩۵٣، «وینستون چرچیل»، سیاستمدار انگلیسی به دلیل توصیف استادانه تاریخی و زندگینامه‌گرافی و همچنین برای فصاحت و بلاغت او در دفاع از ارزش‌های عالی انسانی، نوبل ادبیات را دریافت کرد. بی‌شک در آن سال‌ها که با روزهای پرتنش جنگ جهانی دوم تداخل می‌کرد، انتخاب چرچیل دستمایه‌ای سیاسی داشت؛ وگرنه در قرن اوج‌گیری ادبیات اروپا، چرچیل با نوشتن یاداشت‌های روزانه خود، در میان بزرگان ادبیات جای نمی‌گرفت.

تو نه آنی که بگویند…
باب دیلن نوبل را از آن خود کرد؛ شاید حقش نبود، شاید هم اشتباه بزرگ کمیته نوبل او را به این جایگاه رساند؛ اما با این حال نقش دیلن در جهان موسیقی معاصر را نمی‌توان نادیده گرفت. کسی که صدای خسته‌اش، صدای موجی در دهه ۶٠ میلادی بود که از آرمانگرایی‌های خود در مبارزه با جنگ، بمب اتم، خونریزی، مصرف‌گرایی، ناعدالتی و نابرابری سخن می‌گفت. کسی که نزدیک به ۶ دهه فعالیت کرد و از خود بیش از ۵٠٠ ترانه به جا گذاشت تا تبدیل به صدای خشم و اعتراض نسلی باشد که از جدال جهان به خروش آمده بودند و در این مسیر با کسب جوایز مهمی چون؛ گرمی، اسکار، گلدن‌گلوب و پولیتر قله دنیای موسیقی را فتح کرد.

«رابرت آلن زیمرمن» که از سر علاقه وافر خود به «دیلن تامس»، ترانه‌سرای شهیر بریتانیایی نام خود را به باب دیلن تغییر داد، انسان شایسته‌ای برای دریافت جواز مختلف در دنیای موسیقی است؛ اما به نظر می‌رسد نوبل ادبیات در قاموس او نمی‌گنجد!به قول اسدالله امرایی، مترجم مطرح ادبیات انگلیسی بهتر بود به باب دیلن، برای تمامی فعالیت‌های صلح‌جویانه‌اش که با ضمیری روشن آن را دنبال کرد، جایزه نوبل صلح را اهدا می‌کردند تا جایزه نوبل ادبیات! چراکه به‌زعم او با وجود بزرگانی چون ‌هاروکی موراکامی، میلان کوندرا، آدونیس، جویس کرول و حتی محمود دولت‌آبادی خودمان که دستشان از نوبل کوتاه مانده، اهدای این جایزه به دیلن مشخصا جفا در حق نویسندگان مطرح عصر کنونی باشد.از طرفی هم صف کردن باب دیلن با بزرگانی چون آلبر کامو، گابریل گارسیا مارکز و ساموئل بکت که در دوره‌های گذشته به جایزه نوبل اعتبار بخشیده‌اند به‌راحتی قابل پذیرش نباشد. البته اگر نگاهی به دوره‌های پیشین این جایزه مهم ادبی بیندازیم، متوجه خواهیم شد بزرگان بسیاری همچون آنتوان چخوف، امیل زولا، مارک تواین، لئو تولستوی، ورجینیا وولف، خورخه لوئیس بورخس و جیمز جویس دستشان از نوبل کوتاه مانده، مسأله‌ای که نشانگر بدسلیقگی در انتخاب‌ها و به‌طور مشخص انتخاب‌های مغرضانه توسط آکادمی نوبل است.

نوبل به دنبال تغییر تعاریف
سال‌هایی که از اعطای جوایز نوبل در بخش‌های مختلف گذشت، یک شک را برای همگان به یقین تبدیل کرد؛ شکی که بیانگر سیاست‌زدگی آکادمی نوبل به‌خصوص در بخش‌های صلح و ادبیات است، مسأله‌ای که به نوعی عدول از وصیتنامه «آلفرد نوبل» محسوب می‌شود. از این رو انتخاب‌های چند ‌سال آخرین این آکادمی برای بخش ادبیات را نمی‌توان جدا از سیاست آنها دانست. سیاستی که این روزها روزنامه‌نگاران و منتقدان ادبی جهان معتقدند آکادمی نوبل با انتخاب‌های خود به دنبال تعریف جدیدی از مرزهای ادبیات است.انتخاب باب دیلن به‌عنوان یک ترانه‌سرا برای نخستین‌بار در تاریخ جوایز نوبل ادبی اتفاق افتاد؛ اما جالب‌تر آن‌که نوبل ادبی‌ سال گذشته به «سوتلانا الکسوویچ»، روزنامه‌نگار بلاروسی تعلق یافت. کسی که به بهانه «روایت چند صدایی که مظهر محنت و شجاعت در روزگار معاصر» این جایزه را به نام خود ثبت کرد. نویسنده کتاب «جنگ، چهره زنانه ندارد» بیشتر به دلیل شجاعت‌های او در مصاحبه و روایت‌های مستند و تلخ از جنگ شناخته شده است.

پیش از الکسوویچ، هیچ‌کسی به صرف روزنامه‌نگار بودن جایزه نوبل ادبیات را نبرده بود.همچنین در ‌سال ٢٠١۴، «پاتریک مودیانو» فیلمنامه‌نویس فرانسوی نوبل ادبیات را به خود اختصاص داد. هر چند مودیانو چند کتاب رمان نیز در کارنامه خود دارد، اما اغلب او را به‌عنوان یک فیلمنامه‌نویس مطرح می‌شناسند.این موارد نشان از سیاست خاص آکادمی نوبل دارد و آن هم تغییر مرزهای ادبیات و بازتعریف آن است. مسأله‌ای که نیویورک‌تایمز در موردش می‌نویسد: «می‌‌توان از انتخاب دیلن برداشت‌های دیگری هم داشت؛ این‌که شاید بنیاد نوبل مرزهای میان هنر والا با شکل‌های تجاری خلاق را کمتر کرده و دیگر نمی‌خواهد تمایز آنچنانی بین آنها قایل باشد.این برای نخستین‌بار نیست که جایزه نوبل به یک نویسنده و شاعر به معنای مطرح و مرسوم آن تعلق می‌گیرد. ‌سال گذشته انتخاب الکسیویچ به‌عنوان یک روزنامه‌نگار که حتی برخی از هموطنانش نیز او را به‌عنوان نویسنده نمی‌شناختند، تعجب همگان را برانگیخت و شائبه‌های سیاسی در پی داشت. بگذریم از انتخاب چرچیل برای نگارش خاطراتش؛ آن هم در شرایطی که کمیته نوبل بارها اعلام کرده که این جایزه به فردی که شائبه سیاسی داشته باشد، تعلق نمی‌گیرد. انتخاب‌های اینچنینی در سال‌های اخیر، این سوال را در اذهان عمومی پررنگ‌تر می‌کند که آیا کمیته ادبی نوبل قصد ارایه تعریف جدیدی از ادبیات دارد؛ تعریفی با دایره وسیع‌تر از مرزهای شناخته‌شده ادبیات؟ (مطلب سرچی است، بقای آن بسته به صلاح دید شماست)

باب دیلن کیست؟
«رابرت آلن زیمرمن» که بعدها نام خود را به باب دیلن تغییر داد، ترانه‌سرا و خواننده راک آمریکایی است که در ٢۴ می ١٩۴١ و در شهر دولوث از ایالت مینه‌سوتا متولد شد. او موسیقی را با سبک‌های بومی آمریکا شناخت و در آغاز دهه ۶٠ میلادی روی به سبک راک آورد. در این سال‌ها دیلن با تلفیق اشعار عاشقانه با شعرهایی که مضمون روشنفکری و ادبی داشتند، طرفداران بسیاری را برای خود جذب کرد. تلفیق‌های او، حرکتی نو محسوب می‌شد و این نو بودن برای دیلن جوان هم نام آورد و هم نان‌آور بود. به‌طوری که او را به اغراق فراوان «شکسپیر‌دوران» لقب دادند. کسی که با تجربه سبک‌هایی چون فالک، راک، کانتری، بلوز و راک‌اند رول، تبدیل به صدای خشم و خروش هم‌نسلان خود از جهان نابرابر شد.خواننده گیاهخوار آمریکایی طی ۶ دهه فعالیت خود بیش از ۵۸‌میلیون نسخه از آلبوم‌هایش را به فروش رساند و افزون بر ۵۰۰ ترانه نوشت، که این ترانه‌ها توسط ٢٠٠٠ هنرمند ضبط و جای‌جای جهان به اجرا درآمد. گفتنی است دیلن با دریافت جوایزی مثل گرمی، اسکار، گلدن گلوب و پولیتر در پنج دهه اخیر به‌عنوان یک پدید و اسطوره‌ای بزرگ در موسیقی آمریکا مطرح است.

منبع: روزنامه شرق