علیرضا کوشک جلالی تحصیلات خود را در زمینه بازیگری در آلمان پشت سر گذاشت و از سال ١٣۶۴ بهعنوان نویسنده و کارگردان در آلمان مشغول کار است. او تا به حال نزدیک به ٧٠ نمایش در ایران و آلمان اجرا و جوایز بسیاری در زمینه کارگردانی و نویسندگی در فستیوالهای تئاتری بینالمللی کسب کرده است: «پیش از بیماری میتوانستم راه بروم، بدوم، شنا کنم، سر صحنه تئاتر بروم، کارگردانی کنم و خلاصه تمام فعالیتهای روزمره را در بیرون از خانه انجام دهم، اما بیماری اماس به آرامی همه اینها را از من گرفت، بنابراین مجبور شدم راهی برای نجات پیدا کنم. گروه کاکتوس امید که بهتازگی در تلگرام راهاندازی کردهام شاید دریچهای باشد تا بتوانیم از زندان بیرونی رها شویم و یکی پس از دیگری درهایی را در درونمان بگشاییم. دنیا شرایط بسیار سختی را پشت سر میگذارد و در ایران این مسأله به علت تحریم، شرایط بهداشتی، بیکاری و هزاران مسأله دیگر پیچیدهتر است و همه را مجبور به خانهنشینی کرده است که یکی از بزرگترین خطرات برای مبتلاشدن به افسردگی و در نتیجه آماده شدن بدن برای بیماریها بهویژه کروناست. بسته شدن هر دری در این ٢٠سال به رویم، مجبورم کرد برای زنده ماندن دری در درون باز کنم. میدانم که شرایط بسیار سخت است، اما باز کردن دریچهها برای ما شانس است.» علیرضا کوشک جلالی معتقد است که در این شرایط میتوان کارهایی را در خانه انجام داد که از مدتها قبل به دلیل نبودن تمرکز و بیرون رفتن از خانه روی زمین مانده است؛ مثل مطالعه، ترجمه یا نوشتن و برنامهریزی: «از این دیدگاه، خانهنشینی برای ما موهبت است با این تفاوت که شما میدانید این وضع موقتی است. هر فاجعه دو بخش دارد؛ بخشی که میتواند به نردبانی برای به اوج رسیدن تبدیل شود و بخشی که میتواند انسان را به چاه افسردگی بکشاند. راه نخست بسیار سخت و دومی راحتترین راه است. برای زنده ماندن بهسوی نردبان رفتم، هر چند که چاه همیشه سعی در اغوای من داشته و دارد و گاه وسوسه سقوط بسیار لذتبخش به نظر میآید.»
پذیرش فاجعه مرحله ابتدایی گذر از آن است. آیا علیرضا کوشک جلالی به راحتی با این شرایط خانهنشینی کنار آمده است؟ او در پاسخ میگوید در ابتدا با فاجعهای بزرگ روبهرو بوده است: «در وهله نخست انسان باید فاجعه را بپذیرد. پذیرش فاجعه مرحله ابتدایی گذر از آن است. اگر بخواهیم آن را تکذیب کنیم و واقعیت را نبینیم، احتمالا به سمت نابودی خواهیم رفت. برای من این مراحل بسیار سخت و درواقع از بدترین دوران زندگیام بود، اما پس از گذر از آن و پذیرفتن شرایط جدید، شروع به بررسی کردم که حالا توان انجام چه کارهایی را دارم. فهرست کارهایی که قادر به انجامشان بودم و تا قبل از بیماری کمتر به آنها توجه کرده بودم، بسیار برایم هیجانانگیز و ماجراجویانه بود. کمکم به بینشی نوین از خود دست پیدا کردم و با پیاده کردن آن برنامهها، اعتماد به نفس شدت گرفت و آرامشی در درون ایجاد شد. عجیب بود، ناتواناییها آیینهای شد برای دیدن تواناییهایم که زیر خرواره «روزمرگی» خاک میخورد و فهمیدم، سالها، خودم به فکر خودم نبودم. نخستین پروسه، یعنی پذیرش فاجعه تا اقدام برای انجام کارهای جدید، سختترین دوره است، اما وقتی در اول باز شد، حلقهای پرانرژی تو را در آغوش میگیرد و انرژی برای گام بعدی در درون فوران میزند، نقشه جدید، اقدام جدید، مبارزهای سخت و جانفرسا و حلقههای انرژی جدید، در درون و بیرون. کارها، با تمام مصائب، پشت سر هم انجام میشوند. اتفاقات مثبت مثل یک دومینو به پیش میروند، حلقههای مثبت در هم گره میخورند تا طنابی بسازند تا قلابش را به ابرها گره بزنی و از نردبان، خود را به آسمان بکشی. به سقف آسمان. در این راستا لشکری و خانوادهای تشکیل میشود و پیوندهای بسیاری شکل میگیرد که بر زخمهای هم مرحم مینهند، بلند میشوند، به راه ادامه میدهند، از خستگی و درد به زمین میخورند و باز دست در دست هم به پا میخیزند. این اتفاق مثل جمعآوری انرژیهای موجود در فضا است که با تمرکز و کار شدید میتوان در آنها حل شد و آنها را در خود حل کرد.» «اماس» بیماری التهابی است که در آن سلولهای عصبی مغز آسیب میبیند. آسیبها بخشهایی از سیستم عصبی را مختل میکند و به تدریج علایم و نشانههای آن در اندامهای جسمی فرد مبتلا ظاهر میشود و تواناییهای حرکتی را کاهش میدهد. این کارگردان و نویسنده که از ٢٠سال پیش به این بیماری مبتلاست از تجربه زیسته خود در مواجهه با آن میگوید: «در این سالها درها یکی پس از دیگری برای من بسته شد. بیماری من به شکلی است که روز به روز توانایی فیزیکیام را کم میکند و درواقع مثل خوره انسان را میخورد، دویدن را از من گرفت، راه رفتن را، غلتزدن در رختخواب را، کنترل دقیق ادرار را… و کماکان درحال پیشروی است، با هر در جسمانی که او به رویم میبندد، در جدیدی را از نظر روحی باز میکنم. چون به بازی شطرنج هم علاقه دارم، اجازه نمیدهم مدت زیادی «آچمز» باشم. دقیقا هر شرایطی که برای بدنت پیش میآید، مجبور میشوی نوع تفکراتت را نسبت به بدنت و تواناییهایت تغییر بدهی، آن را بپذیری و وارد مرحله بعدی شوی. راحت نیست اما شاید تنها راهی است که آدم میتواند از مقدار انرژیهای باقیمانده وجودش استفاده کند و آن را افزایش دهد.»
او معتقد است که با داشتن امید میتوان این ویروس و بیماری را شکست داد: «این بیماری شکست خواهد خورد، هیچ شکی ندارم. اما پس از شکست و باز شدن درها، میتوان افسرده و سرخورده بیرون آمد یا امیدوار و با دست پر. گروه تلگرامی «کاکتوس امید» با هدف راه دوم تشکیل شده است. ما میتوانیم بعد از شکست بیماری با انرژی مضاعف از خانه بیرون بیاییم. ما میتوانیم از راه دور جرقههای امید را در آسمان آبی به پرواز درآوریم. من دستانم را از کلن (آلمان) که ویروس به شهر ما هم وارد شده، به سوی شما، دوستان تئاتری، دراز میکنم تا بهزودی تکتکتان را بدون هیچ ترسی، سخت در آغوش بگیرم. من میدانم که این دشمن وحشتناک بر خاک میافتد، امیدوارم هر چه زودتر این اتفاق بیفتد و ما در تبریز، اطراف کوه سهند، در رشت، کنار خزر، شهر کرد، شیراز، تهران، قم، بندر دیر، در ساحل خلیج فارس و سایر شهرهای ایران دوباره تمرینات را شروع کنیم و به صحنه تئاتر و زندگی برگردیم.»
هنوز زیبایی هست و خورشید در بیرون از خانه میتابد. تا به حال خیلی از تئاتریها از گروه کاکتوس امید استقبال کردهاند: «جناب کرونا، هنوز زیبایی هست و خورشید در بیرون از خانه میتابد. همانطور که زندانیان در «آشویتس» و دیگر اردوگاههای مرگ آلمان نازی، در بدترین شرایط و کوهی از شکنجه، گرسنگی، زجر و رنج، زنده بیرون آمدند و به سن پیری رسیدند، ما هم با سری افراشته این دوره را پشت سر خواهیم گذاشت.»
پایهگذاری گروه تئاتری «علی جلالی آنسامبل» در شهر کلن، عضویت در کانون کارگردانان آلمان و ایران، دارنده مدرک درجه یک هنری از وزارت ارشاد درسال ٩٣ بخشی از افتخارات علیرضا کوشک جلالی است. از آثار به اجرا در آمده این کارگردان در ایران میتوان به مسخ، پستچی پابلو نرودا، بازرس، موسیو ابراهیم و گلهای قرآن، راهزنان، خدای کشتار و رابینسون کروزو اشاره کرد. کوشک جلالی همیشه کارگاههای آموزشی زیادی در شهرستانها داشته و هجده نمایش را هم با هنرمندان شهرستانی روی صحنه برده است.حالا هم در شرایطی که کروناویروس ترس و نگرانی بر جان همه انداخته است، او سعی دارد تا با گفتن از تجربههایش باری از روی دوش هنرمندان بردارد. به ویژه هنرمندان تئاتر که در چند ماه اخیر به واسطه تعطیلیهای پی در پی در آبان و دی ماه با ضررهای زیادی مواجه شدهاند.