اگر خيلي سطحي نگاه كنيم، مي‌توانيم تشابهاتي بين مرحوم شجريان و عادل فردوسي‌پور پيدا كنيم.

وقتی دامنه انحصار صداوسیما موسیقی و فوتبال نمی‌شناسد/ چرا شجریان‌ها و فردوسی‌پورها حذف می‌شوند؟

اگر خیلی سطحی نگاه کنیم، می‌توانیم تشابهاتی بین مرحوم شجریان و عادل فردوسی‌پور پیدا کنیم. وارد این تشابهات نمی‌شویم چون همان‌طور که گفتم عمقی ندارند و به بحث ما هم مربوط نمی‌شود، اما یک نهاد هست که در مقابل این دو نفر دقیقا یک رویه را در پیش گرفته و از این منظر دو شخصیت ذکر شده را شبیه هم کرده است؛ نهادی به اسم صداوسیما!
حتما در پست‌های مربوط به سوگواری مردم برای درگذشت استاد شجریان بخش کوتاهی از صحبت‌های ایشان که گفت: «نمی‌توانم در مملکت خودم برای مردمان خودم بخوانم» را دیدید. ویدیویی چند ثانیه‌ای اما بسیار دردناک که نه فقط دل طرفداران و شنوندگان ایشان را به درد می‌آورد که هر انسان آزاده‌ای را آزرده خاطر می‌کند که چرا و به چه دلیلی خسروی آواز ایران نمی‌تواند برای مردم ایران بخواند؟ چرا سال‌ها ربنای او را با وجود درخواست‌های مکرر پخش نکردند و چرا برچسب ممنوعیت را کنار اسمش قرار دادند؟ استاد شجریان با همین حسرت‌ از بین ما رفت؛ حسرتی برای خودش و البته بیشتر برای ما.
کاری که صداوسیما با استاد شجریان کرد در شکلی دیگر برای بسیاری از نخبگان این مملکت رخ داده است از جمله برای عادل فردوسی‌پور. اواخر سال ۹۷ بود که علی فروغی، مدیر جوان شبکه سه که معلوم نبود از کجا سر وکله‌اش پیدا شده و مدیریت پربیننده‌ترین شبکه تلویزیونی کشور را به دست گرفته پایش را کرد توی یک کفش که فردوسی‌پور و برنامه نود نباشد! هرقدر مردم و اصحاب رسانه و ورزشی‌ها و نخبگان و سیاسیون اعتراض کردند انگار نه انگار. مرغ نهاد انحصارطلب یک پا داشت و نتیجه‌اش شد تعطیلی برنامه‌ای با بیش از ۲۰ سال سابقه و چند ده میلیون بیننده تلویزیونی. ما با تعجب از خودمان می‌پرسیدیم مگر می‌شود صداوسیما برنامه‌ای که این همه بیننده دارد و میلیاردها میلیارد درآمدزایی می‌کند را ببندد؟ پاسخ صریح بود: بله می‌شود و بست.
بماند که در این بیش از یک سال چه گذشت؛ تلاش برای جا انداختن برنامه‌ای شبیه نود که هنوز مورد اقبال مردم قرار نگرفته، تبدیل شدن عادل به چهره‌ای محبوب‌تر نزد مردم، افزایش نارضایتی مخاطبان از صداوسیما و چیزهایی از این دست.
با این حال همه فکر می‌کردند مشکل عادل با تمام صداوسیما نیست کما اینکه او هنوز در شبکه ورزش برنامه فوتبال ۱۲۰ را به عنوان تهیه‌کننده برعهده داشت و البته هنوز دارد. تا اینکه مدتی پیش خبر رسید عادل قرار است در یک شبکه اینترنتی با همکاری فیلیمو و کافه بازار برنامه ۹۹ را جلوی دوربین ببرد و به این ترتیب قرار است به خانه‌های مردم بازگردد. سوال اصلی این بود آیا صداوسیما که اعطای مجوز برنامه‌ای صوتی و تصویری را هم در انحصار خودش درآورده به عادل اجازه می‌دهد کارش را آغاز کند یا خیر؟
بعد از گمانه‌زنی‌های بسیار بالاخره اعلام شد ساترا (سازمان تنظیم مقررات صوت و تصویر فراگیر صداوسیما) به برنامه جدید عادل مجوز نداده است و خبری از برنامه ۹۹ نخواهد بود. این خبر نشان داد که ماجرای حذف فردوسی‌پور از شبکه سه تنها به یک درگیری بین مدیر و کارمند مربوط نمی‌شده و ماجرا ریشه‌دارتر از این حرف‌هاست و شاید به نهادهای دیگری هم مربوط شود. البته در این زمینه علی سعد، سرپرست معاونت کاربران و تنظیم‌گری اجتماعی ساترا در توییتی به رد درخواست برنامه جدید عادل واکنش نشان داد و بعد از کلی حرف کلیشه‌ای در مورد اینکه کار ساترا حمایت از تولیدکنندگان است (معلوم نیست یک نهاد انحصارطلب چطور می‌تواند حامی هم باشد) نوشت مشکل برنامه ۹۹ نداشتن استعلام‌هایی لازم بوده است؛ استعلام از مراجع امنیتی و حقوقی و قضایی. او در ادامه نوشت، ساترا فقط از لحاظ رسانه‌ای مسائل را بررسی می‌کند و کاری به ملاحظات استعلامی، دعاوی حقوقی یا پرونده‌های قضایی ندارد و به این شکل پرونده برنامه جدید فردوسی‌پور باز نشده، بسته شد.
هنوز هستند کسانی که هر دوشنبه‌شب یاد برنامه نود را زنده می‌کنند. تعدادشان هم کم نیست. درست مثل کسانی که شنیدن ربنای شجریان موقع افطار از تلویزیون برای‌شان آرزو شد. خیلی‌ها می‌گویند در شرایطی که کشور این همه دچار مشکلات ریز و درشت است دمیدن در بوق مطالبه‌ای نظیر «ربنای شجریان» یا «۹۰ فردوسی‌پور» آدرس اشتباه دادن به مردم است. می‌گویند اینها سرگرمی و رد گم‌کنی هستند تا ملت بی‌خیال دلار و سکه و پراید ۱۶۰ میلیونی شوند. در پاسخ می‌توان گفت مساله اساسا چیز دیگری است. بسیاری از طرفداران استاد شجریان از طریق شبکه‌های مجازی و سایت‌ها ربنای شجریان را سر افطار گوش می‌دادند. گوشی‌شان پر است از ترانه‌ها و تصنیف‌های استاد. اصلا برای شنیدن آواز شجریان نیازی به صداوسیما ندارند. برنامه شبیه به نود هم الان تا دل‌تان بخواهد در شبکه‌های ماهواره‌ای و اینترنتی وجود دارد. مساله سر این است که حرف ما و خواست ما چقدر برای سیاستگذاران «اهمیت» دارد؟
آیا برای درخواست‌های ما به عنوان شهروندان این کشور ارزشی قائل می‌شوند یا در نهایت هر طور خودشان صلاح بدانند عمل می‌کنند؟ رفتاری که با شجریان و فردوسی‌پور و امثالهم می‌شود نماد است برای اینکه بفهمیم چند چندیم. نمادی است از «لجبازی» مقابل خواست مردم. وگرنه به قول این دوستان هیچ‌کس از نشنیدن ربنای شجریان نمرده و هیچ‌کس به خاطر پخش نشدن نود به خاک سیاه ننشسته. مدتی پیش ویدیوی تلخی از فردوسی‌پور منتشر شد. او پس از دریافت جایزه Alumni Achivement Award 2020، در مراسم آنلاین انجمن فارغ‌التحصیلان دانشگاه صنعتی شریف (سوتا) گفت تا سال پیش هر موقع در گفت‌وگو با دانشجوهایش بحث رفتن پیش می‌آمده از همه می‌خواسته در ایران بمانند و برای آبادانی کشورش تلاش کنند اما بعد از اتفاقی که برای برنامه نود رخ داد وقتی با این سوال مواجه شد که آیا هنوز هم فکر می‌کند ماندن در ایران کار درستی است فقط توانسته سکوت کند. به عادل فردوسی‌پور و برنامه نود انتقادات زیادی وارد است. به دلایل بسیاری نمی‌توان او را با استاد شجریان مقایسه کرد اما به نظر می‌رسد نوع برخوردی که صداوسیما با این دو نفر داشته به یک نتیجه واحد ختم شده است؛ ناامیدی!
استاد شجریان با چندین آواز مانده در گلو از میان ما رفت. بسیاری از روشنفکران و نخبه‌ها از حاکمیت و صداوسیما و دیگر نهادهای ذی‌ربط درخواست می‌کنند «زنده‌ها را دریابید.» عادل فردوسی‌پور یکی از آن زنده‌هاست. فکر کردن به اینکه ممکن است علامت سوال مقابل نام او هیچ‌وقت برای مردم پاک نشود دردآور است. این سوال که چرا یک تهیه‌کننده و مجری برنامه‌های ورزشی باید حذف شود بی‌جواب مانده؟ درست مثل علامت سوالی که هیچ‌گاه از مقابل نام مرحوم شجریان پاک نشد. اینکه چرا او نتوانست در کشور خودش و برای مردمان خودش بخواند؟

 

منبع اعتماد

اگر خيلي سطحي نگاه كنيم، مي‌توانيم تشابهاتي بين مرحوم شجريان و عادل فردوسي‌پور پيدا كنيم.