آنتولوژی شعر اجتماعی ایران، تازهترین کتاب حافظ موسوی است که با استقبال خوبی از سوی مخاطبان مواجه شده. موسوی در این کتاب رگهای از شعر سیاسی- اجتماعی را در قالب و تعریفی دیگر ارایه کرده؛ شعری که بیانگر نوعی واکنش شاعرانه به مسائل و مشکلات اجتماعی دوران مشروطه تا سال 1357است. اهمیت این آنتولوژی زمانی بیشتر میشود که موسوی در گزینش شعرها، علاوه بر آنکه به رویکرد سیاسی و اجتماعی شاعران مختلف توجه داشته باشد، به وجه زیباییشناسی و تکنیک کارها تمایل نشان داده است. در این گفتوگو تلاش شده اهداف این شاعر در گردآوری آنتولوژی فوق را بیشتر متوجه شویم.
آخرین کتاب شما یعنی «آنتولوژی شعر اجتماعی ایران» خوشبختانه از سوی خود شاعران و خوانندگان و علاقهمندان شعر مورد توجه قرار گرفته. اجازه بدهید گفتوگو را با این پرسش آغاز کنیم که پیوند ادبیات سیاسی و رویکردی به نام شعر اجتماعی تا چه اندازه در این کار رعایت شده است؟ یعنی اینکه فاصله شعر اجتماعی و ادبیات سیاسی را چگونه در جمعآوری شعرها رعایت کردهاید؟ منظورم ایناست که شعر اجتماعی در این کتاب در ردیف همان شعر سیاسی از مشروطه به بعد قرار میگیرد یا تعریف دیگری برایش دارید؟
در تدوین این آنتولوژی و زمینههای نگاه اولیه، آن نگاه اجتماعی و سیاسی معمول نبود. یعنی تلاش بر این نبوده که شعرهای انتخابی صرفا بر اساس زمینههای اجتماعی و سیاسی مورد استفاده قرار بگیرند. زمانی که مسوولیت صفحات شعر مجله کارنامه را بر عهده داشتم، همیشه دلم میخواست فرصتی پیدا شود که شعر و داستان ایران را از زاویه جامعهشناختی مورد کنکاش قرار دهم اما متاسفانه متنی که بتواند در این راه یاریرسان باشد، نیافتم. خوشبختانه ما در ایران هرچه کم داشته باشیم، شاعر کمنداریم و همین مساله بهترین انگیزه برای تدوین این آنتولوژی بود.
به نظر میرسد که شما سعی داشتهاید جامعه شعرخوان کشور را یکجا با نوعی نگرش خاص از شعر آشنا کنید.
بله. این کتاب میتواند بیشتر برای آکادمیسینها و کسانی که فرصت پیدا کردن کتابهای فراوان در حوزه شعر را ندارند کاری مفید باشد. از سوی دیگر برای افرادی که در حوزههای بینافرهنگی کار میکنند هم خوب است زیرا سیر تحول فکری و در یک کادر قراردادن اشعاری که منتج به مفهومی به نام اشعار اجتماعی شده، نیاز به وقت و هزینه زیادی دارد. این کتاب فرصتی است که مخاطبان فوق نوعی نگرش در قالب شعر را رصد کنند. خوشبختانه ناشر هم در این زمینه علاقهمند بود و پیشنهاد داد و بنده هم استقبال کردم.
مبنای گزینش شعرها در این کتاب چه بود؟
مبنای گزینش من در واقع دو محور بود؛ محور اول بحث اجتماع و سیاست بود و محور دوم زیباییشناسی. یعنی من در انتخاب شعرها، زیباییشناسی را در اولویت قرار ندادهام. تلاش من این بوده که شعری از شاعران انتخاب کنم که نشاندهنده تفکر آن شاعر و بیانگر چگونگی تفکر آن شاعر نسبت به رویکردهای اجتماع و سیاست باشد و خب، در میان آن شعرها که دارای چنین جنبههایی بودند، بحث زیباییشناسی هم مطرح بود. من در این مجموعه نمونه اشعار هشتادوهفت شاعر را آوردهام و سعیم بر این بوده که در این نمونهها تحول فکری این آدمها را نشان بدهم. مثلا شاعری چون منوچهر آتشی هم در دهه چهل و پنجاه شعر داشته و هم بعد از انقلاب و سعی کردهام از دورههای مختلف فکری این شاعر، شعر انتخاب کنم و به عبارتی خط شعری را همراه با خط فکری شاعر ارایه دهم. یا در مورد اخوان از مجموعه «ارغنون» شعر آوردهام، یعنی زمانی که سمپاتی با حزب توده داشت و خودش را مارکسیست میدانست تا دورهای که به کل به یأس و ناامیدی افتاده بود. آن تفکیکی که شما در مورد شعر اجتماعی و سیاسی قائلید را من در مقدمه توضیح دادهام. اسم کتاب «آنتولوژی شعر اجتماعی» است و به گمان من شعر سیاسی هم ذیل همین نگاه اجتماعی قرار میگیرد و در نتیجه در خلال این اشعار میشود نوعی نگاه سیاسی را نیز درک و دریافت کرد.
همانگونه که گفتید، خوبی چنین کتابهایی این است که تکلیف خواننده نخبهگرا را مشخص میکند. من فکر میکنم این کتاب بتواند برای منتقدان و کسانی که نقد جامعه شناختی کار میکنند هم مورد استفاده قرار بگیرد.
من هم امیدوارم این اتفاق بیفتد و این کتاب بتواند مواد و مصالحی در اختیار کسانی که در حوزه مطالعات فرهنگی و نقد جامعهشناختی کار میکنند بگذارد. این کتاب شاید برای خواننده عادی کاربرد نداشته باشد. از زمان حضور این کتاب در نمایشگاه که تعداد اندکی چاپ شد، با تعدادی از دانشجویان که در این زمینه کار میکنند برخورد کردم که مثلا میخواستند پایاننامه تحصیلیشان را بنویسند. آنها معتقد بودند که کارشان را راحت کردهام و دیگر مجبور نیستند به کتابخانههای متعدد و مجموعهشعرهای فراوان مراجعه کنند.
شما در مقدمه مفصلی که بر این کتاب نوشتهاید، تمام جزییات چرایی جمعآوری شعرهای اجتماعی را توضیح دادهاید. لزوم این مقدمه مفصل چه بود؟
من در این مقدمه صدوچهل صفحهای بحث را از شعر کلاسیک شروع کردهام؛ البته من در ابتدا این قصد را نداشتم و میخواستم بحث را از شعر مشروطه آغاز کنم. منتها ناشر پیشنهاد کرد کمی به گذشته شعر فارسی برگردیم و بر همین اساس به اختصار از شعر کلاسیک تا مشروطه شروع کردم اما از مشروطه به بعد با نگاهی مفصلتر ادامه دادم. یعنی انتخاب شعرها از مشروطه به بعد است و پرداختن به شعر کلاسیک در حد همان مقدمه باقی مانده است.
در بخشی از مقدمه کتاب به نوعی شعر به نام شعر متعهد اشاره کردهاید. این تعهد به شعر از نگاه شما چه نوع تعهدی است. آیا تعهد به یک حزب یا یک جناح خاص مورد نظر است یا معنای دیگری دارد؟
این نامگذاری را من انجام ندادهام. در اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه، نوعی جدال بین دوگروه از شاعران و نویسندگان در مطبوعات کشور رواج پیدا کرد که یک گروه خود را متعهد میدانستند و میگفتند که ادبیات و هنر فقط به خودش متعهد است و به چیز دیگری متعهد نیست. گروهی دیگر به هنر ناب گرایش داشتند. فرض بفرمایید که در آن زمان خسرو گلسرخی کتابی در این زمینه نوشته بود و سعید سلطانپور هم کتابی نوشته بود و اگر دقت کردهباشید در گفتوگوهای آن زمان شاملو هم هست که معتقد است ادبیاتی که در واکنش به مسائل اجتماعی نباشد، ادبیات نیست. آنها اعتقاد داشتند ادبیات باید در برابر مسائل سیاسی و اجتماعی، واکنش نشان دهد و در غیر اینصورت نمیتوان نام ادبیات را بر آن گذاشت. در مقابل دیگر گروه متعهد میگفتند که چنین تفکری فروکاستن از ارزش ادبیات است. اگر در صفحات ادبی آن دوران نگاه کنید متوجه میشوید که یکی از چهرههای فعال در زمینه ادبیات متعهد، دکتر رضا براهنی است. الان ممکن است که آقای براهنی به آن حرفها اعتقاد نداشته باشد اما اگر کتاب طلا در مس را نگاه کنید به سهراب سپهری میگفت «بچهبودای اشرافی» و به احمد رضا احمدی چیز دیگری میگفت. یا درباره شعرهای رویایی، ضمن ستایش از ظرافتهای شعری معتقد است که این شعر و این زیباییها به درد یک بورژوای شکمسیر میخورد که لم داده در یک جایی و میخواهد مانند سرستونهای عمارت و سرسرای فلان و بهمان، عمارتی هم در شعر بنا کند. خب. ببینید! هردو سوی ماجرا افراط است، یعنی خود براهنی هم امروز دیگر به چنین نوع نگاهی اعتقاد ندارد اما در این میان استثناهایی هم بودهاند. مثلا شاملو به عنوان یکی از بهترین شاعرانی که در حوزه ادبیات متعهد کار میکرد، در عین حال از نظر زیباییشناسی و تجربههای فرمی هم در زمره بهترینها قرار میگیرد. مثلا در مجموعه «هوای تازه» به عنوان اولین کتاب این شاعر انواع و اقسام این تجربههای فرمی را میبینید. در این کتاب متوجه میشویم که شاملو با تمام احساس تعهدش به ادبیات، هرگز از مسائل فرمی غافل نبوده. یا مثلا فروغ فرخزاد در دو مجموعه آخرش در ردیف شاعران متعهد قرار میگیرد و میگوید میخواهم با مردم حرف بزنم و صدایم را مردم بشنوند. این نامگذاری در واقع در آن دوران وجود داشت و بعد از انقلاب، این مساله تا حد زیادی منتفی شده و آن شرایط حاد جای خود را به مسائلی دیگر داد؛ به تعبیر بهتر میتوان گفت که در نبود احزاب سیاسی و اجتماعی و در طول سالیان متمادی هرگونه تجمع فرهنگی، این شاعران و نویسندگان بودهاند که جای خالی این کمبود بزرگ را پر کردهاند و چنین نامگذاریهایی هم ریشه در همان نوع نگاه دارد. من هم بر اساس همین نگاه سعی کردهام که چنین رویکردی را در نوع انتخاب شعرهای هردوره مورد ارزیابی قرار دهم.
زمانی که شعر مشروطه به بعد را مطالعه میکنیم متوجه میشویم که روند شکلگیری شعر سیاسی به گونهای است که آنچنان که باید و شاید، به وجوه تکنیکی توجه نشان نمیدهد. مثلا شاعرانی چون میرزاده عشقی و نسیم شمال و چند چهره دیگر، عمده تلاششان بر این بوده که در قالب شعرهایی نه چندان قدرتمند، نوعی نگرش سیاسی را رواج بدهند و با تندترین الفاظ، حکومت وقت را مورد انتقاد قرار دهند. اتفاقا در حوزه ادبیات سیاسی این نوع شعرها بیشتر مورد توجه قرار گرفته و طرفدارانی هم پیدا کردهاند. به نظرم همین نکته کمی کار شما را به عنوان یک شاعر نخبهگرا سخت کرده. چطور توانستید فهم اجتماعی صحیح و انتخاب شعرهای قابل قبول را به سرانجام برسانید؟
آرزو و ایدهآل من این بود که خوانندهام با شعرهای تاریخگذشته مواجه نشود. حجم شعرها در این مجموعه زیاد است و مخاطب حق دارد علاوه بر درک یک جایگاه شاعر در هر دوره زمانی، لذتی هم نصیبش شود. رویکرد نخست من تشریح شعر از منظر اجتماعیاست. مثلا از میان شعرهای یدالله رویایی، زیباترینها را انتخاب نکردهام و شعرهایی انتخاب کردهام که رویکرد سیاسی شاعر را بیشتر نشان بدهد. در مورد بحثی که پیرامون میرزاده عشقی یا نسیمشمال اشاره کردید، باید گفت که رویکرد سیاسی و اجتماعی از دوران مشروطه آغاز میشود. در این بحث دو وجه وجود دارد؛ از یک طرف میتوان گفت همینکه شعر به سوی مردم و جامعه گرایش پیدا کرد به خودی خود یک امر سیاسی بود. به عنوان مثال شاعری چون ایرج میرزا که اصولا آدمی سیاسی نبود و تا حدودی دارای نوعی نگاه ارتجاعی هم بود، همین که توانست آگاهانه توده مردم را با مقولهای به نام شعر آشنا کند، دست به نوعی حرکت سیاسی زد. یا همان نسیم شمال که نام بردید از همه اینها پرفروشتر بود. میگویند مجلهای که او منتشر میکرد خیلی سریع توسط اقشار مختلف جامعه دو ساعته خریداری میشد و هر نسخه از آن دست به دست میشد و دهها نفر در منازل و قهوهخانهها مشتریاش بودند. این نشان میدهد که دوران مشروطه از زبان شعر به عنوان یک ابزار استفاده میشده و ازآنجایی که فرهنگ ما با شعر عجین است، انتخاب این رویکرد، انتخابی کاملا باهوشانه و دقیق است. شعر در این دوران همزبان ژورنالیسم است و همزبان سیاست و هم زبان اجتماعی و اخلاقی. از زمان نیما اما قضیه کمی فرق میکند. از نظر من همه اینها یک مقدمه بود، تا آنجایی که میبینیم در ساختار کلی آثار شاعری چون نیما و نویسندهای چون هدایت، کماکان همان نگاه اجتماعی وجود داشت و میراث مشروطه نسبت به نگاه بر انسان و اجتماع، در این دوره، یعنی در نوشتههای هدایت و شعرهای نیما هم مشاهده میشد اما اینها استقلال نسبی را به نوبه خود برای ادبیات تامین کردند و ادبیات تاحدودی از زیر سلطه مطلق سیاست خارج شد و بیشتر با امر زیباییشناسی کنار آمد. مثلا خود نیما در توصیههایی که پیرامون مسائل اجتماعی به شاگردانش میکند نوعی نگاه مدرن به سیاست و اجتماع است. نیما دیگر در این دوره از شاگردانش نمیخواهد که به عالمتاج قائم مقامی یا فرخی یزدی دیگری تبدیل شوند و امر سیاسی را با نوعی شعر شعارزده گره بزنند. او زیباشناسی و نوعی دیگر از نگرش را پیشنهاد کرد که بسیار زود با بدنه جامعه عجین شد و من بر این اعتقادم که نکته آغازین ادبیات سیاسی و اجتماعی ما است؛ البته بگذریم از این مساله که در دهه چهل، یکبار دیگر همان نوع نگاه پیش از نیما تا حدودی رواج پیدا کرد و بازهم شاعرانی پیدا شدند که شعر را با شعار اشتباه گرفتند.
خیلی از دوستان معتقدند که هرکسی از ظن خود یار شعر میشود و مجاز است هر نوع برداشتی از هر نوع شعر داشته باشد. پرسش من این است که شما در انتخاب شعرها تا چه اندازه مطمئن بودید که مثلا فروغ در شعری که به ایوان میآید و دست بر پوست شب میکشد، دارای نگرشی سیاسی است و اخوان وقتی از زمستان میگوید، منظورش زمستانی سمبلیک از جنس سیاست است؟
در پاسخ به این پرسش میتوانم از دو زاویه پاسخ بدهم. خود من از اواخر دهه چهل خواننده این گونه شعرها بودم. یعنی نسل من به عنوان جوانان یا نوجوانان آن دروان همیشه با خواندن چنین شعرهایی برانگیخته میشدیم. مثلا با شعرهای فروغ، شاملو، اسماعیل شاهرودی، نیما و دیگران. ممکن است بسیاری از این شعرها امروز همان تاثیر را بر روان من خواننده در دهه پنجاه نگذارد اما ناخودآگاه بخشی از تاثیراتی که در همان مقطع گرفتهام در من نهادینه شده؛ چه بخواهم و چه نخواهم. اینکه میپرسید آیا من با برداشتهای شخصیام به این نکته رسیدهام هم درست نیست. اخوان خودش بارها گفته که شعر زمستان سیاسی نیست و او دارد یک زمستان واقعی را تصویر میکند و به نظر من درست هم هست. منظور من این است که اگر این شعر به زبانی دیگر ترجمه شود و خوانندهای دیگر در یک کشور دیگر آن را بخواند، زمانی که با ابیاتی چون «نفس کز گرمگاه سینه میآید برون ابری شود تاریک/ چو دیوار ایستد در پیش چشمانت» کافی است که پی ببرد شاعر صرفا از سردی زمستان میگوید اما حقیقت این است که زمستان، یکی از سیاسیترین شعرهای دهه چهل است. اینجا دیگر نگاه تاریخی دخالت میکند. یا در مورد فروغ فرخزاد، آنجا که میگوید «بر پوست کشیده شب دست میکشم» اتفاقا مورد انتخاب قرار نگرفته چون به دنبال گرایشهای سیاسی ملموستر از فروغ بودم. مثلا آن شعری که فروغ میگوید «من خواب دیدهام/ کسی میآید/ کسی که هیچکس نیست…» دارای نوعی نگاه در عدالت اجتماعیاست و بیشترین گرایش من همین است. من در مقدمه کتاب هم اشاره کردهام که شاید برای آیندگان ما جالب باشد که بزرگان ما هم گاهی به مسائل اجتماعی سطحی نگاه میکردهاند. پرداختن به نگاه آرمانی در شعر اجتماعی صحیح است اما همین آرمان در شعر شاملو به شکلی است و در شعر آتشی به شکلی دیگر و در فروغ به شکلی دیگر و اگر همتی وجود داشت و شعر شاعران پیشتاز را از همین زوایا نقد و بررسی میکردیم، بسیاری از مشکلات جامعه ما هم حل میشد .
این آنتولوژی ادامه دارد یا در همین یک جلد خلاصه میشود؟
شبهههایی در این رابطه ایجاد شده و بعضا میبینم که در فضای مجازی نوشته میشود امیدواریم موسوی جانب انصاف را رعایت کرده و مثلا دوست بازی را کنار گذاشتهباشد. من در جواب این دوستان میگویم که حدود چهل، پنجاه نفر از این شاعران در قید حیات نیستند که من بخواهم دوست بازی کنم. مبنا این بود که این کتاب در دو جلد کار شود و جلد اول شامل شاعرانی باشد که تا اوایل دهه شصت به شهرت رسیدهاند. یعنی شاعرانی که شعرشان هم متعلق به دهه چهل و پنجاه و دهه شصت است و جلد بعد هم به شاعرانی اختصاص پیدا کند که از دهه شصت به بعد به شهرت رسیدهاند. مثلا از شاعرانی چون فرشته ساری، شمس لنگرودی، مسعود احمدی و سید صالحی شروع کنیم و بعد به دیگران برسیم. قرار ما از ابتدا همین دو جلد بود و فعلا جلد اولش منتشر شده و اگر عمری باقی بود ادامهاش را هم منتشر کنیم.
منبع اعتماد