ساختار كلي كشور از عدالت تهي شده و سينما هم جزئي ازآن است.

محمود غفاری، کارگردان فیلم «شماره ١٧ سهیلا»: همه آماده اخته کردن فیلم‌های جدی هستند

فیلم « شماره ١٧ سهیلا »داستان بسیاری از دخترهای جوان کشور ما است که با معضل افزایش سن مواجه هستند و در عین حال شرایط ازدواج را ندارند. قصه دخترهایی که در سال‌های جوانی به هر علتی تن به ازدواج نمی‌دهند و از آن فرار می‌کنند، همین باعث می‌شود در میانسالی با این بحران روبه‌رو شوند. حتی شاید ازدواج نکردن خواسته بعضی از این دختران هم نبوده اما در نهایت شرایط برای آنها به گونه‌ای رقم خورده که مجرد باقی بمانند. تجربه ثابت کرده پرداختن به چنین موضوعاتی در سینمای ایران با محدودیت‌هایی همراه بوده، به همین دلیل در سال‌های اخیر در کمتر فیلمی شاهد چنین سوژه‌هایی بودیم.

محمود غفاری که پیش‌تر چنین فضایی را در فیلم ویدئویی «این یک رویاست» تجربه کرده بود، با علم به این محدودیت‌ها از زوایای مختلف به نگرانی‌های دخترها در میانسالی نگاه و به برشی از نیازهای یک زن توجه می‌کند. فیلم بین فضای مستند و داستانی در رفت و آمد است، در بخش‌هایی کاملا حالت گزارشی پیدا می‌کند و در بخش‌هایی هم داستان فیلم برای مخاطب روایت می‌شود.

شخصیت اصلی فیلم «شماره ١٧ سهیلا» بر عهده زهرا داوودنژاد گذاشته شده، او با توجه به فیزیک و نوع بازی که دارد به خوبی حس وحال دختران در این سنین را انتقال می‌دهد و مخاطب را با خود همراه می‌کند.

با محمود غفاری در خصوص چگونگی شکل‌گیری و ساخته شدن این فیلم گفت‌وگویی انجام دادیم که از نظر می‌گذرانید.

آقای غفاری فیلم «شماره ١٧ سهیلا» با توجه به برشی از نیازهای یک زن ساخته‌شده، دوست داشتم در ابتدای امر این سوال را از شما بپرسم چقدر با در نظر گرفتن محدودیت‌هایی که سینمای ایران با آن مواجه است این سوژه را انتخاب کردید؟

وقتى روی ایده‌ای کار می‌کنم در وهله اول اصلا به محدودیت‌های موجود در آن فکر نمی‌کنم، این محدودیت‌ها در مرحله نگارش فیلمنامه به سراغم می‌آید و معمولا بخش‌های جذاب فیلمنامه که در من هیجان نوشتن ایجاد کرده بود کم‌کم حذف می‌شود و نهایتا به یک فیلمنامه خنثی و اخته می‌رسم که بعد از پایان نگارش انگیزه‌ای برای ساخت آن ندارم.

خب چرا می‌سازید؟

مجبورم که بسازم چون سرنوشت کارهای بعدی هم همین است و گریزی از این چرخه وحشتناک نیست. در مورد «شماره ۱۷ سهیلا» هم همین اتفاق تکرار شد. در ابتدا ایده‌ای داشتم درباره دختری که سنش بالا رفته و امکان ازدواج هم ندارد اما تلاش می‌کند تا راهی برای این تجربه پیدا کند که نهایتا این چیزی شد که روی پرده آمد.

دوست دارم بدانم آنچه در نظر داشتید و همان چیزی که در فیلمنامه بود جلوی دوربین رفت یا محدودیت‌هایی داشتید؟

خیر، راضی نیستم. الان در این مرحله از زندگی حرفه‌ای به این نتیجه رسیده‌ام که روی سوژه‌هایی کارکنم که ذاتا محدودیتی برایم ایجاد نکند یا اینکه اصلا دیگر کار سینما را رها کنم. در روزگاری می‌گفتند که محدودیت در سینمای ایران باعث خلاقیت می‌شود، به نظرم دیگر دوره این حرف‌ها گذشته است و اعمال هر نوع محدودیت در یک اثر هنری، آن را جعلی جلوه می‌دهد و این جعل عمر اثر را کوتاه می‌کند. من الان حتی با شکل اجرای یک فیلم در سینمای ایران مشکل‌دارم. شما فیلم‌های سینمای ایران را ببینید، در تمام سکانس‌ها انگار یک ناظر حضور دارد تا قوانینی در سکانس‌ها اجرا شود. خب با این وضع مگر مجبورم این موقعیت را تحمل‌کنم. ترجیح می‌دهم فعلا شغلم را عوض کنم.

البته تجربه ثابت کرده پرداختن به چنین موضوعات حساس در کشورمان با چالش‌هایی برای فیلمساز همراه است.

حتما همین‌طور است. البته من چون قبل از این فیلم دو فیلم دیگر ساخته بودم که هیچ‌کدام موفق به اخذ پروانه نمایش نشد دیگر ظرفیت چالش با ارشاد را نداشتم و تصمیم گرفتم راه جدیدی را امتحان کنم یعنی با لطایف‌الحیلی فیلمم را بسازم و خودم سانسورچی فیلمم باشم. منتها سانسورچی منصف و سهل گیر. به همین خاطر تا آخرین ظرفیت‌های تحمل سیستم جلو رفتم و می‌دانستم که تا کجا می‌توانم پیش بروم. به جرات می‌توانم بگویم که ازاینجا جلوتر نمی‌شود رفت. البته در سینمای مبتذل و سطحی از این هم جلوتر می‌شود رفت چون آنجا حساسیت زیادی وجود ندارد. می‌شود شوخی‌های رکیک و سطح پایین انجام داد و به مشکل نخورد دلیلش را هم واقعا نمی‌دانم ولی در این‌سو که همه‌چیز کمی جدی می‌شود و حرف مهمی می‌گوییم همه تبر به دست آماده اخته کردن هستند.

انتخاب زهرا داوودنژاد برای کاراکتر سهیلا کاملا بجا و درست بود؛ اما این سوال را به وجود می‌آورد که چرا دختری ریزنقش برای نقش سهیلا انتخاب نکردید؟ شاید دختر ریزنقش حس همذات‌پنداری را برای مخاطب بیشتر می‌کرد. از این ‌جهت می‌گویم که دخترهای مجرد زیادی هستند که به دغدغه‌ فیلم شما دچار هستند.

من برایم مهم بود که تماشاگر از همان پلان اول مشکل کاراکتر را درک کند و با او همراه شود چراکه فرم فیلم طوری بود که از همان ابتدا تماشاگر باید قلاب فیلم را می‌گرفت. فیزیک بازیگر این بخش را می‌توانست به نحو احسن انجام دهد و تماشاگر از اول فیلم بگوید که خب اینکه چنین کاراکتری مشکل اینچنینی دارد طبیعی است. حالا در ادامه موقعیت‌هایی برای سهیلا چیده می‌شود که فیزیکش دیگر چندان مهم نیست و هر دختر در این سن می‌تواند در چنین موقعیتی قرار بگیرد. اگر بازیگر دیگری انتخاب می‌کردم باید یک ربع از فیلم را اختصاص می‌دادم به اینکه این آدم چرا چنین مشکلی دارد و چرا نمی‌تواند آن را حل کند ولی الان با این انتخاب مستقیما از همان ابتدا رفتم سر اصل مطلب.

می‌دانید چرا این نکته را گفتم چون با انتخاب زهرا داوودنژاد این تصور پیش می‌آید که فقط خانم‌هایی اینچنینی دچار این دغدغه هستند. تصورات قدیمی‌ها هم این گونه بود که انگار برای دخترهای چاق که پا به سن می‌گذارند دغدغه ازدواج مطرح است. البته این را باید اضافه کرد که بازی زهرا داوودنژاد در این فیلم که مبنای آن کاراکتر محور است منحصربه‌فرد است.

می‌فهمم چه می‌گویید. ولی من از همان ابتدا می‌دانستم که بازی جسورانه زهرا داوودنژاد این بحث را در فیلم مختومه می‌کند. از طرف دیگر معتقدم در سینما وقتی یک فیلم کاراکتر محور می‌سازید باید آن کاراکتر ویژه باشد. چه در رفتار و موقعیت‌هایی که برایش پیش می‌آید و چه در فیزیک. شماره ۱۷ سهیلا هم یک فیلم کاراکترمحور است. سهیلا با تمامی این ویژگی‌هاست که می‌تواند مخاطب را با خود همراه کند.

وجه دیگر قضیه را هم باید در نظر گرفت که خیلی از خانم‌های میانسال هستند که دغدغه ازدواج ندارند درواقع شرایط به‌گونه‌ای شده که به ازدواج فکر نمی‌کنند و به آن تن نمی‌دهند. موافقید؟

ببینید من در ابتدای مصاحبه هم ‌عرض کردم که ایده اصلی من اصلا ازدواج نبود؛ کمااینکه در فیلم هم موقعیتی برای سهیلا فراهم می‌کنم که خودش را افشا می‌کند و از همراه نشدن با کاراکتر مهرداد صدیقیان پشیمان می‌شود و به سمتش بازمی‌گردد. اصلا دغدغه سهیلا درباره ازدواج نیست.

درواقع این کاراکتر نماد بحرانی است که دخترهای جامعه ما با آن مواجه هستند.

موضوع سهیلا درباره بحران جنسیتی در جامعه است. هویت دختران در اینجا از ابتدای تولد با ازدواج گره‌زده می‌شود و این مساله همیشه باعث ایجاد محدودیت در آنها می‌شود حالا یک دختر اگر عامدانه هم ازدواج نکند مسائل غریزی او چه می‌شود؟ راه‌حل جامعه چیست؟ راه‌حل جامعه را من به‌صورت کاریکاتوری در فیلم آورده‌ام یعنی بدو سهیلا بدو. این مضحک نیست؟

جناب غفاری بخش‌های بنگاه همسریابی با نگاه مفرح‌تری روایت‌شده است. چرا؟

به خاطر اینکه مقوله ازدواج همین شکلی است. به نظرم بشر در مورد ازدواج که باعث به وجود آمدن مهم‌ترین نهاد جامعه یعنی خانواده است، هنوز با نسخه‌ هزاران سال پیش عمل می‌کند. این نسخه کارآمد نیست و باید راه‌حلی برای آن پیدا کرد. آمار بالای طلاق در کشور و حتی آمار جهانی موید این نکته است. من در آن بخش‌هایی که اشاره کردید با مساله ازدواج کاملا واقعی برخورد کردم. ازدواج و نظر آدم‌ها مجموعا همان چیزهایی است که در فیلم مطرح و باعث خنده تماشاگر می‌شود. در حقیقت تماشاگر دارد به اصل این ماجرا می‌خندد.

هرچقدر هم که اعتقاد داشته باشیم در سال‌های اخیر جامعه ایران دچار یک دگردیسی و پوست‌اندازی شده… وجود چنین بنگاه‌های همسریابی انگار با آنچه جوانان می‌خواهند مغایرت دارد.

شما اگر تصمیم به ازدواج داشته باشید شرایط همین است که گفتم؛ اما اینکه می‌گویید جامعه دچار تحول شده، آن‌یک مساله دیگر است. اینکه جوان‌ها به دنبال راه‌حل‌های فرمول‌های شخصی برای ایجاد رابطه هستند، می‌شود همان نکته‌ای که عرض کردم یعنی به این نتیجه رسیده‌اند که تشکیل خانواده و رابطه با شیوه‌های قدیمی دیگر کارآمد نیست. من در فیلم اصلا موضعی درباره این مساله ندارم و تنها این مساله را روایت کرده‌ام به همین خاطر باوجوداینکه فیلم موقعیت‌های تراژیک دارد اما کمدی هم هست چراکه واقعیت ازدواج دیگر دارد به کمدی نزدیک می‌شود.

از این ‌جهت گفتم که در فیلم هم لحاظ شده که سهیلا با هر تلاشی که برای ازدواج کردن انجام می‌دهد عرق خجالت و شرم را از صورتش پاک می‌کند و در نظر چنین لحظاتی نشان‌دهنده درایت یک کارگردان است. به اینجا می‌خواستم برسم که چنین مراکزی هرچقدر هم که پا بگیرد با خواسته جوانان جور درنمی‌آید.

بله دقیقا همین‌طور است. شرایط دنیا تغییر کرده. هر کس می‌خواهد با فرمول خودش زندگی کند. دیگر روش‌های گله‌ای جواب نمی‌دهد آدم‌ها در موقعیت‌های جمعی هم حتی رفتار فردی می‌کنند به همین خاطر سهیلا انصراف می‌دهد و خود را بیش از این در موقعیت تحقیرآمیز قرار نمی‌دهد.

شاید آن پوست‌اندازی که شما از آن صحبت می‌کنید بیشتر تبادل و تعامل اجتماعی است که امروز بین جوانان اعم از دختر و پسر بیشتر شده.

ببینید کتمان نمی‌شود کرد که شبکه‌های اجتماعی قدرت حرکت‌های فردی را در دنیا نهادینه کرده‌اند. به تعداد آدم‌های روی زمین، روش وجود دارد برای ایجاد رابطه. حالا دیگر همه آدم‌ها روش‌ها و تجربه‌های‌شان در زندگی فردی را بدون محدودیت در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک می‌گذارند. شاید همین امر باعث شود که الگوهای جدیدی که کارآمدتر است به وجود بیاید و انسان را نجات دهد. من به قدرت شبکه‌های اجتماعی ایمان‌دارم. شاید در ظاهر همه‌چیز را خراب می‌کنند اما به نظرم شرایط را برای ساختن آماده می‌کنند. انسان دارد همه‌چیز را از نو بازتعریف می‌کند. انسان خودش پیامبر خودش شده و دارد برای اولین‌بار کتاب آسمانی که نه کتاب زمینی خود را برای زندگی سعادتمندش تدوین می‌کند.

فیلم سفارش مجموعه یا نهادی بود که ملزم به رعایت یکسری قواعد باشید؟

نه، به‌هیچ‌وجه.

چون از ابتدا که سهیلا در مرکز زیبایی پوست حضور دارد این تصور به وجود می‌آید.

اولین نشانه‌های بالا رفتن سن در پوست و مو ظاهر می‌شود و طبیعتا ما باید این نگرانی سهیلا را یک‌جوری نشان می‌دادیم.

زمانی که فیلم را در سینما تماشا می‌کردم دو خانم صندلی جلوی من نشسته بود‌ند که به بعضی صحنه‌های دردناک فیلم می‌خندیدند. راستش برای من سوال شد که آنها به چه نکته فیلم می‌خندند. از آنها پرسیدم گفتند شخصیت خانم‌ها در این فیلم به سخره گرفته‌شده؛ ما ابدا به دنبال همسر نیستیم.

توجه کنیم که هر کس از زاویه خودش می‌تواند فیلم را ببیند. حتما تماشاگرانی هم هستند که نظر خلاف این دو را داشته‌اند.

نظرتان در مورد بازی خودتان چیست که یکی از نقش‌های بخش‌های اصلی را بر عهده گرفتید؟

برای این سکانس چند بازیگر را آوردیم که هیچ‌کدام نتوانستند لحن دیالوگ‌ها را به‌درستی ادا کنند. نهایتا مجبور شدم که یک‌بار آن را برای آخرین بازیگری که آورده بودیم اجرا کنم تا او متوجه لحن شود که در بازبینی مجدد، دوستان پیشنهاد کردند که از همین راش‌ها استفاده کنم والا قصدی برای بازی نداشتم.

من فکر می‌کنم سکانس پایانی فیلم شما نشان‌دهنده تمام محدودیت‌هایی است که فیلمسازان ما در کشور دارند اما دست‌شان بسته است.

کاملا این‌طور است. جالب است بگویم که شب قبل از اکران فیلم از ارشاد تماس گرفتند و گفتند آن سکانس باید حذف شود؛ یعنی تا این حد هم تحمل نکردند که البته قانع‌شان کردیم که مساله‌ای به وجود نمی‌آورد و در کل سینمای ایران اخته‌تر از آن است که تاثیری در جامعه ایران بگذارد، خیال همه راحت باشد.

با این ‌حال نقدی که به فیلم شما دارم احساس می‌کنم حالت گزارش گفت‌وگو گرفته. نمی‌دانم شما چه نظری دارید به طوری‌که خلاصه داستان نمی‌توانیم برای این فیلم تعریف کنیم.

این هم‌شکلی از یک فیلم است که از قواعد مرسوم تبعیت نکرده و تنها موقعیت‌هایی را برای یک کاراکتر به وجود آورده. این فیلم در ابتدا اپیزودیک نوشته‌شده بود که نهایتا به دلیل ریسک بالای فیلم‌های اپیزودی در ارتباط برقرار کردن با مخاطب تصمیم گرفتم که قطعات فیلم را به هم وصل کنم. شاید این مساله‌ای که اشاره کردید ازآنجا ناشی می‌شود.

زودتر از اینها می‌شد این فیلم به نمایش عمومی درآید. فیلم محصول سال ٩۵ است. چه مشکلی پیش روی اکران فیلم شما بود؟

نام اکران که می‌آید چهارستون بدنم به لرزه درمی‌آید. اکران در سینمای ما یعنی پول و دیگر هیچ. همه ارکان اکران فقط به پول فکر می‌کنند و تعریف سینما ازنظر آنها یعنی دستگاه چاپ اسکناس. حالا به چه شکلی خب معلوم است بالاخره لقمه فاسد وارد سینما شده. ما در سینما ولی به دنبال پول نیستیم به همین خاطر بازیگر نقش اصلی را اینگونه انتخاب می‌کنیم که به سینما نزدیک‌تر باشد تا به پول به همین خاطر اصلا نباید به اکران فکر کنیم. فیلم‌هایی مثل «شماره ۱۷ سهیلا» باید منتظر باشند که سینما وارد یک دوره رکود شود تا نوبت اکران به آنها برسد یعنی مثلا در اوج تب جام جهانی دو هفته بد در سینما وجود دارد که قرار نیست مثلا فیلم «هزار پا» اکران شود چون شکست می‌خورد پس بهتر که این فیلم‌ها را به عنوان لایی استفاده کنند تا تب فوتبال بخوابد و منتی هم سر ما باشد که فیلم اکران شد حالا با چه شرایطی مهم نیست. تک سانس و سینماهای محدود. این عادلانه نیست اما کاری هم نمی‌شود کرد ساختار کلی کشور از عدالت تهی شده و سینما هم جزئی ازآن است. اعتراض هم نمی‌کنم. فقط خواستم مساله را طرح کنم که فکر نکنند متوجه این صحنه‌آرایی نشدم.

منبع اعتماد

ساختار كلي كشور از عدالت تهي شده و سينما هم جزئي ازآن است.