یادداشت عباس جهانگیریان بر نمایش «نگاهمان می کنند»

انتخاب عنوان هوشمندانه ی نمایش«نگاهمان می کنند»به تماشاگر کمک می کند تا در رَصد مناسبات اجتماعی و کشف اعماق جامعه در دهه های پشت سر، به شناخت بیشتری برسد و فراموش نکند که از چه دالان های هولناکی گذشته و خواهد گذشت!
نمایش” نگاهمان می‌کنند” نوشته‌ نغمه ثمینی به کارگردانی محمدرضا اصلی این روزها در عمارت مسعودیه به روی صحنه می‌‎رود. نمایشنامه‌ای با مضمون اجتماعی که معضلی را به تصویر می‌کشد که زندگی انسان معاصر را تحت الشعاع قرار داده و یکی از دغدغه‌های اوست.
به همین بهانه عباس جهانگیریان نویسنده و پژوهشگر یادداشتی را بر این نمایش منتشر کرده است.
نگاهشان می کنند
تئاتر امروز ایران با حضور جوان های خلاق و با استعداد، جانی تازه گرفته و تداوم این حضور می تواند ما را به آینده ای بهتر امیدوار کند.
مرزهای اجرایی از مجموعه تئاتر شهر و ایرانشهر و سالن های رسمی، دولتی و شبه دولتی فراتر رفته و گویا می رود تا در هر کوی و محله ای ، این نسل خودجوشِ نوخاسته، چراغی روشن کند و به تئاتر کم جان ایران، نفسی تازه بدمد.
نمایش«نگاهمان می کنند»نوشته نغمه ثمینی و به کارگردانی محمدرضا اصلی را برای دومین بار دیدم و این بار در تماشاخانه مسعودیه.
انتظار نداشتم با توجه به دور دوم اجرای نمایش سالن پر باشد ولی برخلاف تصورم مردم به تئاتر رو آورده اند و اکنون نوبت دولتمردان و متولیان تئاتر است که با خانوادهی بزرگ نمایش همراه شوند و صدایشان را بشنوند.
سال گذشته”نگاهمان می کنند”را با همین گروه، در سالن ناظرزاده ایرانشهر دیده بودم اما این بار در سالن گرد و سه سویه مسعودیه، به نظرم صمیمی تر آمد.
دیوار فرضی برداشته شده و بازیگران در صحنه ای “شبه جزیره ای” ظاهر می شوند و تماشاگر امروز بسیار شفاف تر و نزدیکتر نگاهشان می کنند.
نمایش در سه اپیزود نوشته شده و این سه اپیزود با یک مضمون مشترک به هم پیوند می خورد؛ این که فضای زندگی مان را دارند شیشه ای می کنند! و حریم خصوصی طبعا در یک جامعه اخلاق گریز و ناهنجار و نامتعادل، معناها و مرزهای خود را از دست می دهد.
اگر واقعیت است که این مصداق ها، نمودها و نمادهایش را پیش رو داریم و اگر خیال و توهم است که این توهم هم ریشه در واقعیت های دور و نزدیک جامعه ما دارد که بخش هایی از جامعه در گذشته آن را تجربه کرده است.
و اکنون این واقعیت ها، در پس غبار زمانه چهره ی پنهان و روح آزرده ی خود را به ما باز می نماید!
چه می شود که مردمانی نجیب و امانت دار؛ در چرخشی دیگر، به ناگهان حریم شکنی می کنند و در زندگی خصوصی یکدیگر سرک می کشند؟ این سرک کشیدن ها و حریم شکنی ها، در جریان و جرگه ی اقتصاد کثیف هم قرار می گیرد!
همدلی ها به ناگهان به بدخویی و بدخواهی می گراید و بنیاد و کیان خانواده و اخلاق فرو می ریزد.
جای خالقان این شرایط روی صندلی تماشاخانه ها خالیست تا با نگاهی دیگر نظاره گر آدم های مخلوق خود باشند.
روی دیگر«نگاهمان می کنند»سگ کشی بهرام بیضایی را تداعی می کند که یادآور یک دوران به ظاهر سپری شده است اما این دوران گویا مرزی برای تمام شدن و بازگشت به آرامش خردمندانه و شرایطی انسانی و بی دغدغه ندارد.
اخلاق؛ محصول شرایط اجتماعی است و شرایط هر چه غیر انسانی تر بشود ارزش های اخلاقی و انسانی متزلزلتر می شود…
انتخاب عنوان هوشمندانه ی نمایش«نگاهمان می کنند»به تماشاگر کمک می کند تا در رَصد مناسبات اجتماعی و کشف اعماق جامعه در دهه های پشت سر، به شناخت بیشتری برسد و فراموش نکند که از چه دالان های هولناکی گذشته و خواهد گذشت!
دالان اول یا اپیزود اول: ترس و تهدید
دالان دوم یا اپیزود دوم: فروپاشی و تخریب ارزش ها
و سرانجام اپیزود سوم: جدایی و تقابل
در هر سه اپیزود که با بازی های دو نفره طراحی شده، ما با بازی های خوب، یکدست و روان مواجهیم و به حدی خوب که نمی توان خوب و خوب تر را از هم تمیز داد.
هر شش بازیگر نازنین فراهانی، کاظم سیاحی، شیدا خلیق، فرشته صدرعرفایی، مسعود کرامتی وسام قریبیان در نقش های خود به درستی ظاهر شدند.
کنش واکنش های درست و باورپذیر، هماهنگی کلام با زبان بدن، ایست های خوب سکوت های به موقع، میزانسن های خلاق که همگی نشان از وجود استعدادهای خوب برای اداره ی صحنه و خلق لحظه های درخشان و ریتمی در خور متن دارد.
در پایان متذکر می شوم که ایجاد و ساخت سالن نمایش در عمارت تاریخی مسعودیه یادگاری ست شایسته و ماندگار.
اجرای نمایش های خوب در این سالن فرصت و بهانه ای است تا معماری ایران در پیوند با تئاتر ایرانی تماشاگر با ذوق ایرانی را به جلوه های بصری خود جذب کند تا دقایقی حتی اندک مرهمی باشد بر زخم های پدید آمده بر هویت ایرانی مان.