بسیاری از منتقدان و مخاطبان سینما منتظر بودند تا ببینند سعید روستایی که با «ابد و یک روز» جای پای محکمی برای خودش در سینمای ایران باز کرد در فیلمش دومش چه کار خواهد کرد. اینکه آیا استعداد او تنها در فیلم اولش خودش را نشان داد یا که نه خلاقیت و نبوغش در فیلمهای بعدیاش خودش را نشان خواهد داد.
«متری شش و نیم» به لحاظ داستانی تا حدودی شبیه «ابد و یک روز» است. باز هم مواد مخدر و آدمهای حاشیهای جامعه در محوریت قرار دارند و داستان را میسازند. «متری شش و نیم» فیلم خوبی است ولی در کارنامه فیلمسازی روستایی فیلم رو به جلویی به حساب نمیآید. فیلم هر چند در کارگردانی درخشان است اما در فیلمنامه حفرههای بزرگی دارد که جذابیت را از فیلم میگیرد.
«متری شش و نیم» با ریتمی تندی و داستانی جذاب شروع میشود. افتتاحیه فیلم فوقالعاده هیجانی است. داستانی تعقیب و گریز پلیس و خلافکار و محبوس شدن اتفاقی خلافکار زیر خروارها خاک از آن صحنههایی است که سینمای ایران کم به خود دیده است. مشکل فیلم درست پس از سکانس آغازین شروع میشود. هر چه ما از دقایقی ابتدایی فاصله میگیریم داستان فیلم جذابیتهایش را از دست میدهد و در آخر کار به جایی میرسد که در نیم ساعت پایانی جز چند سکانس بد چیز دیگری نمیبینیم.
فیلم تا زمان دستگیری ناصر (نوید محمدزاده) بسیار پرکشش و خوب جلو میرود. پس از دستگیری ناصر کارگردان عنصر پیش برنده دیگری برای پیشبرد داستانش ندارد و دقیقا نیمه دوم فیلم از همین نقطه ضربه میخورد. دست کارگردان در نیمه دوم خالی است و خیلی چیزی برای ارائه ندارد. سکانسهای احساسی و شعاری همراه با اشک و آه پایانی که قصد دارد غبار خلافکاری را از روی ناصر بزداید مخاطبش را پس میزند. حتی پس از صحنه اعدام ناصر به خودمان میگفتیم کاش فیلم نیم ساعت پیش تمام میشد کار به این سکانسهای بدون معنی نمیرسید.
نکته مهم دیگر در رابطه با «متری شش و نیم» نداشتن یک خط سیر داستانی منسجم است. فیلم به نوعی از چند خرده موقعیت جذاب تشکیل شده که کنار هم قرار گرفتهاند و فیلم را جلو میبرند. «متری شش و نیم» بر خلاف «ابد و یک روز» فاقد یک فیلمنامه با داستانی منسجم است. فیلم تا زمان پیدا شدن ناصر حول یافتن او میچرخد و پس از دستگیری او انگار داستان فیلم هم تمام میشود و کارگردان برای پر کردن این خلا داستانی دست به گریبان موقعیتهای لحظهای میشود. موقعیتهایی مثل دادن پیشنهاد پول به پلیس برای فرار و یا متهم کردن پلیس به دزدی مواد مخدر خرده پیرنگهای ضعیفی هستند که خیلی زود اثرشان را در فیلم از دست میدهند و قابلیت در آمیختن با پیرنگ اصلی را ندارند.
نشان دادن تصویری نسبتا واقعی از پلیس و دیدن فضای زندانها برای مخاطبان جذاب است اما گاه این تصاویر چندان با واقعیت جور در نمیآید و باعث دلزدگی میشود. پیمان معادی که در نقش یک پلیس مواد مخدر خیلی خوب ظاهر شده در صحنههای بسیاری انگار نقش یک روشنفکر معتدل اهل گفتگو را بازی میکند. چیزی شبیه کاراکتر نادر در فیلم «جدایی». همه میدانیم پلیس در برخورد با مجرمان سابقهدار چگونه رفتار میکند و در این فیلم صحنههای بحث منطقی پلیس برای راضی کردن یک تولیدکننده مواد مخدر را نمیفهمیم. برخورد نرم و منعطف پلیس حتی زمانی که به او پیشنهاد وسوسه کننده داده میشود خیلی مصنوعی از آب در آمده است.
از صحنه برخورد پلیس بدتر صحنه برخورد قاضی دادگاه با مجرمان است. قاضیان دادگاه که بسیار شیک و اتوکشیده هستند با لحنی آرام و منطقی به دنبال صحبت با مجرمان هستند. تصاویری که هیچ گاه برای مخاطی ایرانی قابل باور نیست. حتما روستایی برای تصویرکردن این صحنههای معذوریتهای زیادی داشته است ولی قبل از تولید فیلم باید به این نکته فکر میکرد که آیا این معذوریت و محدودیتها به فیلمش ضربه میزند یا نه و اگر جوابش مثبت بود باید قید ساخت چنین فیلمی را میزد.
نویسنده: احمد محمدتبریزی