مازیار اسلامی معتقد است جریانی با نام «موج نو» در سینمای ایران وجود ندارد.

مازیار اسلامی: سینمای ایران جریانی به نام «موج نو» ندارد/ فقط ابراهیم گلستان با خودآگاهی مدرنیستی فیلم می‌ساخت

مازیار اسلامی معتقد است جریانی با نام «موج نو» در سینمای ایران وجود ندارد.

به گزارش تیتر هنر، اسلامی از منتقدان سینما در گفت‌وگو با سینما و ادبیات گفت: واژه موج نو در میان منازعات ادبی در دهه چهل و اوایل دهه پنجاه است در واقع برای نامیدن جریانی جدید در شعر نو فارسی بوده. ولی نکته مهم در خصوص موج نو در همه اشکال جغرافیایی و تالیفی‌اش مسئله خودآگاهی است. در موج نو به عنوان یک جریان مدرنیستی خودآگاهی فیلمساز خیلی مهم است. خودآگاهی به معنای شناخت موقعیت تاریخی و البته اشراف آگاهانه به امکانات بیانی و زیباشناسی غالب و سپس گسست کاملا خودآگاهانه از آن. یعنی گدار، اوشیما،‌ پازولینی،‌یانچو، ریچاردسون با یک خودآگاهی کامل که مشخصه فیلمساز مدرن است فیلم می‌ساختند.

اسلامی در ادامه بیان کرد: بنابراین پی‌ریزی یک بنای تازه سینمایی هدفشان بوده که در نوشته‌هایشان هم تصریح شده. حالا به سینمای ایران یا به تعبیر رایج موج نو نگاه کنید. فیلمسازی که سال 47 «الماس33» را ساخته و سپس یک سال بعد گاو را ساخته، خودآگاه تالیفی مدرنیستی‌اش کجا بود. یا به تقوایی نگاه کنید. از «آرامش در حضور دیگران» می‌رسد به «صادق کرده». معلوم است که اینها بیشتر متاثر از الزامات فضای تاریخی فیلم می‌ساختند و هیچ خودآگاهی تالیفی فردگرایانه‌ای در کارشان نبوده.

این منتقد سینما خاطرنشان کرد: من تنها فیگور خودآگاهی که در سینمای ایران آن دوره می‌بینیم، خودآگاه به این معنا که هم انحطاط سینمای ایران را می‌بیند و هم به امکانات بیانی سینمای اروپا در آن دوره آگاه است و هم به اصطلاح، یک خودآگاهی نسبت به وضعیت تاریخی و اجتماعی ایران و نسبتش با جهان دارد ابراهیم گلستان است. اتفاقا به همین خاطر جهاز هاضمه گفتمان سینمایی غالب آن را همه جوره پس می‌زند. نه تماشاگران و نه به اصطلاح منتقدان روی خوش نشان نمی‌دهد به «خشت و آینه». در حالی که در بازنگری سینمای دهه چهل تنها جایی که می‌توان خودآگاهی مدرنیستی را تجربه کرد در خشت و آینه است.

اسلامی در پایان افزود: حقیقتا فیلمی مثل گاو تا آنجا که به خودآگاهی سینماتوگرافیک فیلمساز مربوط است درک متفاوتی با فیلم‌های پیرامونش ندارد. در سطح محتوا و مضمون که مشخصا مربوط به ساعدی است. «قیصر» هم تلاشی است برای پالایش ظرفیت‌های سینمای تجاری آن روزگار با استفاده از سینمای وسترن و البته موفق هم هست. اما طبیعتا ما با نوعی ادراک غریزی و ذوقی نسبت به سینما در قیصر مواجهیم که بد نیست اما ربطی به خودآگاهی تالیفی فیلم مدرن ندارد.

مازیار اسلامی معتقد است جریانی با نام «موج نو» در سینمای ایران وجود ندارد.