شاید بهترین توصیف از آن سه دقیقه پایانی پراسترس بازی ایران – آمریکا در جام جهانی 98 فرانسه را «حمیدرضا صدر» نوشته:
«سه دقیقه پایانی سه دقیقه طوفانی بود. آمریکایی ها به آب و آتش زدند. مفهوم زمان در هر شرایط با شرایط دیگر تفاوت داد. وقتی انتظار واقعه شیرینی را میکشید زمان به کندی سپری میشود و وقتی انتظار ناگواری را میکشید ثانیهها به حساب نمیآیند. دقایق یکدیگر را خوردند. ثانیه ها، صدم ثانیه ها… زمان تلف شده. بیقراری. بیتابی. ولی عابدزاده دیگر تسلیم نشد. پیروزی از کف نرفت. اولین پیروزی ایران در جام جهانی. میلیون ها ایرانی به کوی و برزنها ریختند. فریاد شادی سر دادند. بانگ شادی همه جا را فراگرفت. هیاهو و هنگامه. شوق و ذوق. داد و بی داد. جست و خیز. کودکی کردن و آواز سر دادن. چراغانی شهر با نور اتومبیلها. آواز خواندن با بوق اتومبیلها. عکس گرفتن. فیلم گرفتن. ایران در مون پلیه در سومین بازیاش مغلوب آلمان میشد. الیوربیرهوف یورگن کلینزمن دو بار دروازه را میگشودند. ایران به خانه بازمیگشت. بازیکنان پیروز آن دیدار را “نسل طلایی” خواندند. نسلی که درهای فوتبال اروپا را به سوی استعداد های ایرانی گشود. نسلی که تاریخ فوتبال ایران را ورق زد.»
حمیدرضا صدر با همان هیجان و شور مثال زدنیاش مینویسد: «فوتبال – خوشبختانه – دوباره یادمان آورد ماهی کوچولوها هنوز گاه و بیگاه برابر نهنگهای غول آسا چرخی میخورند، هم طنازی میکنند و هم دلاورانه میجنگند. جان میکنند و به شکست پوزخند میزنند. فوتبال همان آرزو است، آرزو که راز توفیق در هر آوردگاهی است، فقط آرزو…» بله فوتبال آرزوست و جام جهانی آوردگاهیست برای همه دنیا که در آن از یک هیجان ناب و بکر لذت ببرند و آن یک ماه از هر چهار سال، تبدیل به کارناوالی از شادی و هیجان و گه گاه اندوه باشد که سالهای سال در یادها میماند و یادآوری آن هیجان و خاطرات هم خوشایند است.
- * فوتبال و موسیقی
فوتبال با موج تبلیغاتی و زرق و برق و هیجان همیشگیاش در جهان، قابلیت نفوذ و تاثیرگذاریاش را در همه ابعاد اجتماعی و هنری داراست. قطعا اگر فوتبالیستی وارد حوزه سینما یا خوانندگی شود، جذابیت خبری و رسانهایاش بیشتر از حضور یک بازیگر یا خواننده در مستطیل سبز خواهد بود. اگر تجربههای فاجعه بار خواننده شدن رضا عنایتی، نیما نکیسا، بختیار رحمانی و البته پژمان جمشیدی و شیث رضایی را از ذهنمان پاک کنیم، نمونههای موفق جهانی زیادی از قبیل اریک کانتونا میتواند مهمترین مثال ممکن باشد. رابطه فوتبال و موسیقی به صورت مستقیم در خواندن ترانهها و سرودهای هواداری است. «ایرلندیها» و «لیورپولیها» را که فراموش نکردهاید که پس از باخت هم سرودهای سکونشینانشان، باعث سردرد تیمهای برنده میشد و هر بینندهای را شگفت زده میکرد؟
- * موسیقی در جام جهانی
سابقه آهنگ خواندن برای جام جهانی به صورت رسمی به 1962 شیلی برمیگردد. با ترانه «El rock del mundial» از لوس رامبلرز. البته این ترانه و آهنگهای مشابهاش در آن زمان، نه به قدر امروزشان معروف و محبوب بودند، نه به سفارش کشور میزبان ساخته میشدند. تمرکز و نقطه قوتشان بیشتر از اشعار فاخر و فخیمشان میآمد و به نیت ضبط و ثبت احساسات پرشور و هیجان ورزشی حین مسابقات تهیه، ساخته و خوانده میشدند. جام جهانی 90، اولین بار بود که کشور میزبان یعنی ایتالیا رأسا پی این افتاد که خودش به طور رسمی آهنگی برای این بزرگترین تورنمنت فوتبالی جهان سفارش بدهد. آهنگی که توسط «جیانا نانینی» خواننده راک ایتالیایی و «ادواردو بناتو» اجرا شد اما فضا و حال و هوای ترانه همچنان مثل سابق بود. هشت سال بعد اما فرانسویها انقلابی در این عرصه به پا کردند. نگاه دنیای موسیقی و ورزش به ترانههای جام جهانی را از اساس تغییر دادند و در واقع مثل انقلاب کبیر 1789، باز هم پیشتاز شدند. آنها از ریکی مارتین، خواننده پورتوریکویی خواستند آهنگی را به عنوان سرود رسمی جام جهانی بخواند که حال و هوایش به کلی با سنت سالیان قبل و دورههای پیشین فرق میکرد. انرژی نهفته در ترانه «Copa de la vida» (همان ترانه معروف «گل گل گل» با آن سازبندی کوبهایو بادی فوقالعاده که جهان را تکان داد و هنوز در رنکینگ ترانه های رسمی برای ادوار مختلف جام جهانی در رتبه اول قرار دارد)، کم کم بقیه کشورها را هم تهییج کرد تا به فکر ساخت آهنگهایی شاد و مهیج و جذاب، و به دور از جدیتها و عصاقورت دادگیهای مرسوم بیفتند. چهرههایی چون شکیرا، جنبفر لوپز و پیت بول خوانندههای رسمی جامهای جهانی 2010 و 2014 شدند و برای جام جهانی روسیه نیز «لیدی گاگا» معرفی شده تا حضور سوپر استارهای موسیقی جهان جزو هیجانهای غیرقابل انکار جامهای جهانی باشند.
- * و سرودهای ایرانی جام جهانی …
قصه ترانههای خوانندگان ایرانی برای جام جهانی همیشه پیچیده و عجیب بوده. قطعات و سرودهایی که عمدتا در داخل کشور از سوی مدیران فرهنگی تلاش شده بیشتر از اینکه پرشورو پرهیجان ساخته شوند، فاکتورهایی چون فاخر و حماسی بودن را دارا باشد و همین نگاه باعث شده هرگز تیم ملی فوتبال ایران ترانه و سرودی در خور شان و پرهیجان را در جامهای جهانی نداشته باشد.
- * نگاهی به گذشته
«علیرضا عصار» و«امیر تاجیک» در سالهای ۱۹۹۸ و ۲۰۰۶ پس از اینکه چهرهها و هنرمندان بسیاری اقدام به تولید سرود رسمی برای تیم ملی ایران کرده بودند، از سوی فدراسیون فوتبال به عنوان خواننده سرود تیم ملی فوتبال ایران به مسئولین مربوطه معرفی شدند. در این بین بعضی از خوانندههای ایرانی خارج از کشور نیز به صورت مستقل اقدام به تولید قطعاتی برای تیم ملی فوتبال کردند. ترانه عصار پخش شد. آهنگی که به مذاق فوتبالدوست. استفاده از ابیاتی سنگین و کلمات عجیب و غریب در این ترانه اعتراضات زیادی را به همراه داشت. کمتر کسی را سراغ داریم که حتی یک بیت از آن ترانه را به خاطر سپرده باشد. دعوایی که بر سر شعار تیم ملی و واژه “پارس” به وجود آمد و نتیجه اش شعار عجیب و غریب “صلح برای همه بر پایه عدالت و معنویت” ترانه تیم ملی را هم تحت و شعاع قرار داد تا قطعه ای که بیشتر برای ارکسترهای سمفونیک مناسب بود تا زمین فوتبال، راهی جام جهانی شود. «علیرضا عصار» در این باره در گفتگویی درباره حواشی اثری که خوانده و رقبای خواننده خارج از کشورش گفته بود: « من فکر میکنم کلمه “رقیب” برای این داستان مناسب نباشد. من بسیار با دوستان خارج از کشور آشنایی ندارم اما فکر میکنم هر خوانندهای، از هر ملیتی و از هر کجای دنیا بخواهد برای تیم ملی کشورش بخواند، این حق را دارد و مسئله ای نیست. اما این کار یک مقدار ابعاد تبلیغاتی پیدا کرده. البته کاری که به من سفارش شده یک مقداری رسمیتر است اما بقیه خواننده ها حتی در داخل کشور هم میتوانند برای تیم ملی بخوانند و من با این ماجرا مشکلی ندارم.»
- * دروازههای دنیا و یک ماه جنجال!
شاید حاشیههای انتخاب ترانه تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی 2014 برزیل بیشتر از فاجعه باخت هفت بر یک برزیلِ میزبان به آلمان برای ایرانیها بود. احسان خواجهامیری با قطعه «دروازههای دنیا» با ترانهای از روزبه بمانی به عنوان خواننده رسمی ایران در جام جهانی برزیل معرفی شد و پس از رونمایی از این قطعه، سیل انتقادات به سمت فدراسیون فوتبال و این خواننده روانه شد. قطعهای که بیشتر حال و هوای آثار حماسی مثل «عشق الهی» را داشت بار دیگر تفاوت سلیقههای مردم و مسئولین انتخاب اثر را نشان داد. واکنش مردم، منتقدین و مسؤلین نسبت به این قطعه آنقدر منفی بود که احسان خواجه امیری مورد شدید ترین حمله ها قرار گرفت. در ادامه مسؤلین دولتی نیز نسبت به قطعه واکنش نشان دادند.
در این میان، مدیر کل دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز، سرود تیم ملی ایران در جام جهانی را و دور از انتظار خواند و کار احسان خواجه امیری را مورد انتقاداتی قرار داد. پیروز ارجمند ﺑﺎ ﺑﯿﺎﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﯾﮏ ﺍﺛﺮ ﺩﺭ ﺳﻄﺢ ﻣﻠﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻭﺟﺪ، ﺷﻮﺭ ﻭ ﻧﺸﺎﻁ ﺩﺭ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﮐﻨﺪ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﺩﺍﺷﺖ: ﺣﻀﻮﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺟﺎﻡ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺁﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺗﻮﻟﯿﺪ ﺍﺛﺮﯼ ﺩﺭ ﺳﻄﺢ ﺗﯿﻢ ﻣﻠﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﻣﻌﯿﺎﺭﻫﺎﯼ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺷﻮﺭ ﻭ ﻧﺸﺎﻁ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. فریدون شهبازیان، از آهنگسازان برجسته موسیقی ایران نیز در یادداشتی که خبرگزاری مهر آن را منتشر کرد آهنگ رسمی تیم ملی فوتبال ایران را آهنگی ضعیف، فاقد پویایی و تحرک لازم و غیرقابل رقابت با خوانندگان و آهنگسازان اروپایی، آفریقایی و آمریکایی نامید. در این بین حضور روزبه بمانی به عنوان ترانه سرا باعث شد این اثر هرگز از تلویزیون پخش نشود و عادل فردوسیپور در یک همکاری بیسر و صدا از سیروان خسروی خواست تا قطعه «هفتاد میلیون ستاره» را که برای تیم ملی ساخته شده بود در برنامه نود به صورت اختصاصی رونمایی کند تا آتش جنجالها بالا بگیرد.
- * و حالا … سلام روسیه!
در فاصله کمتر از شش ماه به جام جهانی روسیه، عصر دیروز در جلسهای مشترک بین بنیاد رودکی و فدراسیون فوتبال، مقرر شده ارکستر سمفونیک و ملی ایران موسیقی ترانه تیم ملی در جام جهانی روسیه را اجرا کند و در متن صحبتهای علیاکبر صفیپور (مدیرعامل بنیاد رودکی) آمده که انتخاب خواننده، ترانه سرا و آهنگساز این اثر به عهده این نهاد فرهنگی در کشور گذاشته شده و به زودی به صورت رسمی از آن رونمایی خواهد شد. فرآیند نشست مشترک روز گذشته مسئولین فدراسیون فوتبال و واگذاری حق انتخاب خواننده سرود و ترانه تیم ملی به بنیاد رودکی اقدامی جالب و در خور تحسین است که میتواند به نتایج جالبی نیز ختم شود. پیشینه و شناخت این نهاد فرهنگی در حوزه موسیقی قطعا قابلیتهای زیادی را برای یک انتخاب درست و پرهیجان داراست. به شرطی که این انتخاب بر اساس نظرهای مردمی و فاکتورهایی چون شور و هیجان در اثر یاد شده انتخاب شود تا همچون سالهای گذشته، انتخاب خواننده سرود رسمی تیم ملی با بحران و حواشی رو به رو نشود.