درباره خاموشی ابدی حبیب محبیان/ عظمتی به وسعت مظلومیت

حبیب محبیان، هنرمند حوزه پاپ، در بیست‌ودوم خرداد ٩۵ در حالی بر دستان ‌هزاران نفر از علاقه‌مندانش در روستای نیاسته رامسر به آرامگاه ابدی مشایعت شد که هیچ‌کدام از خوانندگان و دست‌اندرکاران حوزه موسیقی پاپ در این مراسم حضور نداشتند. این اتفاق در مراسم سوم او هم در این روستا تکرار شد و متأسفانه در مراسم هفتم او هم که در تهران برگزار شد، تقریبا همین داستان غم‌انگیز تکرار شد و چهره‌های اندکی از عالم هنر در مراسم او حاضر شده بودند. مهم‌ترین چهره حاضر در مراسم حبیب، استاد حمیدرضا نوربخش، مدیرعامل خانه موسیقی، بود. از اهالی سینما، داریوش ارجمند هم آمده بود. در حوزه پاپ، امیر تاجیک، مازیار فلاحی و سعید شهروز آمده بودند و خیلی‌های دیگر غایب مراسم یادمان حبیب بودند.

او که از سال ٨٨ پس از ورود به ایران متأسفانه تا پایان زندگی‌اش امکان برگزاری کنسرت نیافت، در روستایی بسیار ساکت و آرام در حوالی رامسر زندگی می‌کرد و تقریبا به جایی نمی‌رفت و بیشتر میزبان دوستانش بود. وقتی در روز تشییع به روستای نیاسته می‌رفتیم، حوالی روستا دو نفر که تقریبا میان‌سالی را پشت‌سر گذاشته بودند، سوار ماشینمان کردیم. من از آنها پرسیدم آیا حبیب اهل رفت‌وآمد در این حوالی بود؟ یکی از آنها ضمن تأکید بر روحیه انزوا‌طلبانه حبیب، به خاطره جالبی اشاره کرد. او گفت: همسر حبیب به یک سوپرمارکتی هرازچندگاهی برای خرید رجوع می‌کرده و هربار می‌دیده که جوان صاحب مغازه در حال شنیدن صدای حبیب است. یکی از این روزها همسر حبیب که به مغازه او می‌رود، به او می‌گوید می‌خواهم همراه من بیایی تا با کسی آشنایت کنم. جوان همراه همسر حبیب به منزلشان می‌رود. وقتی آن جوان چشمش به حبیب می‌افتد، می‌گرید و می‌گوید چگونه ممکن است شما در چندقدمی من باشید و من تاکنون شما را ندیده باشم.

این خاطره نشان می‌دهد که حبیب، مردی بود از جنس تنهایی و انزوا که حتی دوست نداشت مردمان روستای نیاسته و آن حوالی هم نشان و نشانه‌ای از او بدانند. اما با همه انزوایی که حبیب به‌اختیار و غیراختیار برای خود انتخاب کرده بود و با وجود اطلاع‌رسانی ضعیف زمان و مکان دقیق تشییع او، علاقه‌مندانش از گیلان، مازندران، قزوین، تهران، بندرعباس و دیگر نقاط کشور برای مشایعت او به آرامگاه ابدی روستای نیاسته آمده بودند. موج جمعیت به حدی بود که محدوده مکان تشییع پاسخ‌گوی این‌همه جمعیت نبود. این سیل در لحظاتی به حدی زیاد شد که احتمال حادثه‌ای شبیه آنچه در منا رفت، در حال وقوع می‌بود که خوشبختانه هدایت شد اما با همه عظمت تشییع حبیب بر شانه‌های دوستدارانش، غربتی هم عجین و همراه حبیب و تشییعش بود.

تقریبا هیچ شخصیت اثرگذار فرهنگی و هنری و هیچ خواننده شناسای حوزه پاپ که حبیب محبیان پیش‌کسوت آنها بود، زحمت حضور و وداع به خود نداده بود. تمام این جمعیت عظیم خودجوش و بی‌برنامه برای وداع با مرد تنهای شب چنان که خود وعده داده بود که چون قوی زیبا مرگ را در آغوش باید کشید، خود را به آرامستان نیاسته رسانده بودند. نگارنده هنگام حضور، حامل پیام مدیرعامل محترم خانه موسیقی، استاد حمیدرضا نوربخش، بودم. ایشان تأکید بسیاری داشتند که به هر صورت که شده، پیام تسلیت خانه موسیقی و ایشان به خانواده و دوستداران حبیب اعلام شود و از سجایای اخلاقی و آرامش وجودی او سخن بگویم و طلب رحمت الهی برای او کنم.

این پیام گرچه از طرف اینجانب حضوری به برادر حبیب اعلام شد، اما با وجود تلاش چندین نفر از دوستان برای گرفتن میکروفونی جهت ابلاغ پیام آقای نوربخش برای حاضران، به علت مخالفت هیأت‌امنای مسجد ناکام ماند و حبیب محبیان تنها با اجرای چند ترانه خاطره‌‌انگیز دوستدارانش به مینوی نیکو رهسپار شد. تشییع حبیب جمع دو ضد کنار هم بود؛ عظمتی به وسعت مظلومیت. من نمی‌دانم در ذهن هنرمندان ما به‌ویژه در حوزه پاپ چه می‌گذشت که در تشییع جنازه هنرمندی که کشور بیگانه را وانهاد و در وطنش غربت گزید، حاضر به حضور نشدند. باری قافله‌سالار مرگ به‌ناگاه در می‌رسد و هر که را بخواهد به کام خود می‌بلعد، کاش کمی مهربانی، قدرشناسی به‌موقع و گاهی حتی نابهنگام و بی‌موقع، فراموشمان نشود.

عزیز قاسم‌زاده . خواننده موسیقی ایرانی