حامد بهداد: نعیمی، اشکان خطیبی و باران کوثری از شیوه مدیریت تماشاخانه شهرزاد زیان دیدند

چندی است برخی هنرمندان تئاتر از وضعیت مالی و البته روانی موجود در تماشاخانه شهرزاد ابراز نگرانی کرده‌اند. حمیدرضا نعیمی مدیریت این مجموعه را به بدعهدی متهم کرده است و اشکان خطیبی نیز از وضعیت بغرنج در این مجموعه گفته است. آرش عباسی نیز از اشتباهات مدیران دولتی در راه‌اندازی تماشاخانه‌های خصوصی گفته است. هر سه هنرمند تجربه حضور در تماشاخانه شهرزاد را داشته‌اند.

البته این گفته‌ها با واکنش تماشاخانه شهرزاد همراه بوده است و مشخصاً با تهمت خواندن گفته‌های حمیدرضا نعیمی، به این هنرمند اتهاماتی وارد داشته است. همچنین در حالی که همواره گفته شده رفتن نعیمی از ایرانشهر با توافق طرفین ماجرا بوده است، مدیریت شهرزاد مدعی شده است که مدیریت ایرانشهر، حمیدرضا نعیمی را از سالن سمندریان اخراج کرده است.

حامد بهداد برای تنویر افکار جامعه تئاتر توضیحات بیشتری از نحوه همکاری با تماشاخانه شهرزاد داده است که در ادامه می‌خوانید:

 آقای بهداد چه اتفاقی افتاد که شما تصمیم گرفتید از ایرانشهر به شهرزاد بروید؟

بهدا: از همان اول هم مخالف این تصمیم  بودم. به آقای حمیدرضا نعیمی هم نظرم را منتقل کردم. سابقاً تجربه  خوبی در ایرانشهر داشتم و از طرفى با آقای حسین پارسایی مشغول همکاری بودم. خب طبیعتاً این ذوق در من ایجاد می شد که بیشتر دوست داشته باشم بعد از هشت سال در تماشاخانه استاد سمندریان کار کنم. مضاف بر اینکه ایرانشهر تماشاگران خود را داشت. سالنِ شهرزاد یا هر سالن و تماشاخانه تازه تأسیسی به شدت می‌توانست به هر اجرایی که از اولین نمایش‌های آنجاست صدمه بزند. ما با نمایشِ «سگ سکوت» به کارگردانى آروند دشت ‌آرای، ایرانشهر را به عنوانِ اولین نمایش‌هاى خصوصى راه‌اندازی کرده و رونق دادیم که بیشتر این به واسطه باران کوثری شد که بعد همین کار را هم براى سالنِ شهرزاد انجام دادیم. البته عزیزانِى مانند آقای اشکان خطیبی، آرش عباسی، نصیر ملکی‌جو، یاسر خاسب و… نیز در کنارِ ما در تئاترِ شهرزاد بودند و متأسفانه همگی خسارت دیدند.

در واقع از برند شما استفاده شد تا سالن شهرت پیدا کند؟

بهداد: به هر حال سالن‌های تازه تاسیس که قصدِ شروع دارند دنبالِ راهى هستند که بتوانند پاخورِ تماشاخانه‌شان را بالا ببرند. تعهدی که طى تماسِ تلفنى  آقاى نعیمى به من داد این بود که ما در تماشاخانه ایرانشهر کار کنیم. وقتی از سفر به تهران برگشتم – تمرین‌ها شروع شده بود. متأسفانه به دلیلِ اشتباه در برنامه‌ریزیِ ایرانشهر، زمانِ اجرای دو نمایش در تماشاخانه  استادسمندریان به هم افتاد و ادامه همکاری بغرنج شد و کار به جایی رسید که  نعیمی بعد از درخواست‌هاى مکرر قاسم جعفرى اینطور دانست تئاترش را در تماشاخانه شهرزاد روی صحنه ببرد که من از اساس با این پیشنهاد مخالف بودم.

طى دو جلسه نه بنده و نه حسین پارسایی موفق نشدیم آقای نعیمی را راضی کنیم که در تماشاخانه ایرانشهر بمانیم. به موازات این، آقای قاسم جعفری طى تماس‌هایی درخواست و خواهش می‌کرد که کمک و دستگیرى کنید، ما نو‌پا هستیم و از این زبان‌بازى‌ها که همیشه به خلف وعده و نفرت ختم می‌شود. براى بنده پُر واضح بود که نعیمى به واسطه جعفرى با بحران مواجه خواهد شد‌. این را هم بگویم که نمایشِ آقاى نعیمى و گروه، صدمه خورده اشخاص دیگری هم شد.

یعنی شما ابتدا مجموعه شهرزاد را دیدید و بعد نپسندیدید؟

بهداد: من زمانی که آنجا را دیدم مخروبه بود. تا یکی دو ماه قبل از اجرای ما، هنوز کارگرها مشغول کارهای تأسیساتِ آنجا بودند و نمی‌شد اطمینان از اجرای مطلوبی داشت. سالن استانداردى نیست.  قبل از ما آقای کیومرث مرادى اجرا رفت و پس از ایشان کارِ ما. متأسفانه نعیمى مرزِ خیرخواهیِ بنده را ‌نشد تصور کند که تا کجا دلسوزم و نهایتاً راهى یک سالنِ مُرده شدیم که امروز بخشى از رونقش را صدقه سرِ امثالِ حمیدرضا نعیمى دارد.

شما در سالن شهرزاد چند روز تمرین کردید؟

بهداد: سه چهار روز که انصافاً مجموعه نیز زمانِ صبح تا شب، و همزمان تمرین در تالارِ دیگر را در اختیارمان گذاشت آن هم براى اینکه هیچ گروهى مشغول کار نبود و تالار‌ها نوبتى در تعمیرات بود و ما از این تالار  به آن یکى تالار تمرین می‌کردیم و دوستان می‌پنداشتند چه خدماتى ارائه می‌دهند. از همان ابتدا چیزها مطابق روال نبود. مثل این که به اپراتور یاد داده بودند به نعیمى بگو «اپراتورِ نور» را خودتان بیاورید و دستمزدش را بپردازید که البته  زیر بار نرفت و این را وظیفه تالار دانست. ما به خاطر فضاى کاسبکارانه مجموعه شهرزاد نشد رأس تاریخِ  از پیش تعیین شده کار را شروع کنیم. من می‌باید سرِ کارِ دیگری حاضر می‌شدم و از جعفری خواستم توافقِ اولیه را از 50 اجرا به ٣٩ اجرا تقلیل دهد.  بعد طی صحبتی قاسم جعفری گفت با ٣٩ اجرا به کار پایان می‌دهید؟ که گروه اعلام کرد اگر او مشکلی ندارد پس از ٣۵ اجرا از مجموعه خداحافظی کنند. او هم به صورت شفاهی موافقت خود را اعلام کرد.

اولین اتفاقات ناخوشایند میان گروه شما و تماشاخانه چگونه شکل گرفت؟

بهداد: اساساً مشکلِ اصلى رفتنِ ما به تأتر شهرزاد بود. البته بعد از این مصاحبه ها و روشنگرى ها مطمئن هستم گروه‌هاى دیگر در فضاى بهتر و نافع‌ترى وارد مجموعه مذکور  خواهند شد. اگرچه ما خودمان صدمه زیادی خوردیم. مشکلِ دوم از جایی شروع شد که مجری طرحِ ساده ما سرکار خانم نشاط پور‌فراهانی، از فرط بی‌تجربگى و عجول بودن، قراردادی یک طرفه به نفعِ مجموعه شهرزاد و به ضررِ گروه نمایش آقاى نعیمى بست. و به قولی تیر از شصت به در شد و گروه را تضعیف کرد. روزهای بعد هم که بدقولی های مدیر مجموعه بود و  فضایی که  به گَندِ  بدقولى ها تبدیل شد. من خواسته‌ام صرفاً  پالایش خودم بود و بدون عقدِ هیچ قرارداد و کاغذی و هیچ چشم داشتى وارد گروه و اجرا شدم که متأسفانه به جاى کسب یک تجربه ناب، شاهدِ اختلالِ رفتارىِ یک مجموعه با زیر مجموعه شدم.

پس مجری طرح شما قرارداد بدی بست؟

بهداد: بله و به نظرم این خانم نه تنها گروه را که حتى قاسم جعفرى را هم گمراه و قربانى کرد. این ما هستیم که دیگران را در وضعیتِ نفسانى خودخواهى قرار می‌دهیم. قرارداد نوشته شده، به مدیرِ سالن اختیار می‌دهد که بتواند درصد بگیرد و یا کف‌ فروش بسته به دلخواه  دریافت کند. این یعنى هیچ سودی برای گروه تاتر نعیمی باقى نمانَد و  نتیجه همه  زحماتشان دود شود. متأسفانه من هم نتوانستم از گروه صیانت کنم و به شدت در قبال گروه احساس شرمسارى می‌کنم. از طرفی هر لحظه منتظر این بودم که میان آقای نعیمی و جعفری مشکلی جدی  به وجود آید.

چنانچه از همان هفته اول با پرداخت نکردن پول، یا به موقع ندادن حقوق بچه‌ها گروه عصبی شد. خلف‌وعده‌ها و سردواندن‌ها کم‌کم معلوم شد. تا جایی که کار آقای نعیمی و آقای جعفری به درگیری کشید. در این حین قرار شد آقای عباس غفاری که مسؤل روابط عمومی شهرزاد بود نقش میانجی و رابط را بازی کند که ایشان هم  از بهبود اوضاع عاجز شد. نعیمی از پیش‌بینى دقیق بنده درباره طرز رفتارِ قاسم جعفرى متحیر بود. از طرفی تجربه فاجعه اشکان خطیبی را دیده بود. اشکان هم با برخورد و رفتار جعفری و این که تعداد صندلی‌ها را هفتاد تا اضافه گفته بود و شیوه پرداختش، دچار مشکل شد. از طرفی نمایش باران کوثری هم گرفتار پِرتی آدرس و تازه تأسیس بودن سالن شد و به شکلِ دیگری خسران دید.

آیا قول و قرار شفاهی هم در بین بود؟

بهداد: بله و در این حین شاهدِ زورگویی جعفرى در حقِ گروه نعیمى بودم. قرار بود من سرِ کارِ  نمایش اولیورتویست باشم ولى انرژیم سوخت. از حسین پارسایی عذرخواهی کردم و گفتم امسال  توان یک  تئاترِ دیگر را ندارم و حاصلِ سه ماه تمرین با پارسایی بخاطر دیدنِ رفتارِ خودخواهانه ی  افراد آنهم در فضاى تئاتر امیدهایم را تبدیل به یأس کرد.

یعنی بار روانی این موضوع آن‌قدر زیاد بود که بر اجرای نمایش شرق دور، شرق نزدیک هم تأثیر داشت؟

بهداد: به طرزی مضحک. طبیعتاً زمانِ بهره‌برداری هر نمایشى در دوران اجراست. به هر حال این تنش‌ها  بر روحیه  بچه‌ها خیلی اثرِ منفی گذاشت. در تمامِ طولِ کار شاهدِ دلخوری و کسالتِ گروه بودم. متأسفانه گروه شادابی خود را از دست داد. به صورتی که افراد توان ادامه اجرا برای ٣٩ شب را نداشتند. از آقاى قاسم جعفری خواستم که  پس از ٣۵ اجرا همه چیز پایان بگیرد. او هم  پذیرفت؛ اما همین که اجرا تمام شد نه تنها بر‌اساس قولی که داده بود مبنی بر توافق30 -70 که بر اساس کفِ فروش ٣٩ شب را حساب کرد. یعنی چهار شبی را که موافق بود اجرا نرویم را 10 میلیون حساب کرد. ٢/۵ میلیون را که برای فیلمبرداری گفته بود نمی‌گیرم را حساب کرد. ۴٪‏ حقِ تیوال را که پذیرفته بود خود بپردازد از حق و سهمِ گروه پرداخت.  نعیمی میگفت  معنى غارت را تجربه کردم.

شما به آقای جعفری امتیاز زیادی دادید. چرا آقای جعفری با همان دستی که گرفت، پس نداد؟

بهداد: قطعاً او باید چهل میلیارد تومانى را که ادعا می‌کند براى خرید زمین آن مجموعه هزینه کرده  به دست بیاورد.  باید با نرفتن به پردیس شهرزاد از این اتفاق‌ها جلوگیری کرد. وقتی وارد بازی فردى دیگر  شدی باید بازی او را انجام بدهی. من اما در بازىِ دلم بودم؛ چون منافعى  برای خود قائل نبودم. در بازى دل هیچ ضرر نمی‌کنى. گفتگویی هم که می‌کنم به خاطرِ  پرداختن به واقعیت است که کم‌کم در فضاى سالن‌هاى خصوصى به وجود آمده. این در حد من نیست که  بخواهم خدای نکرده بی‌جهت علیه کسى حرفی بزنم، هرگز. اتفاقاً اگر مصاحبه من سمت‌و‌سویی داشته باشد باید دامنِ آقای مهدی شفیعی، رئیس مرکز هنرهای نمایشی را بگیرد.

پس انتقاد شما بیشتر به آقای شفیعی است؟

بهداد: صد در صد. جعفرى خود قربانى قرار داد یک‌طرفه خویش است. او در  ابتدا حاضر به هر گونه همکارى بود. منتها بعد از امضاى قراردادِ  معیوبِ ما  دچار کجى شد، بنده خدا بى‌تقصیر است. آدمیزاد است دیگر. توقعى  نمی‌رود.

پس انتقاد شما چیست؟

بهداد: تئاتر خیلی مظلوم است. پیکر نحیف و لاغری دارد و اتفاقاً برایش مدیر مظلومی پیدا می‌کنند که به همین منوال و روال  بماند. نقد من به آقای شفیعی است نه دیگران. شاید من هر چند سال یک تئاتر کار کنم. خب تئاتر خواندم. دوستانم  تئاتری هستند. دیدگاه، شخصیت و خاستگاه اجتماعى م  تئاتر است.  نقدِ من جز این نمیتواند باشد.

 به نظر شما کم‌کاری آقای شفیعی در چیست؟

بهداد: آیا ایشان نمی‌داند که در زیر مجموعه‌اش چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟ یا  پشتِ حاشیه امن پنهان نشده؟ باید از آقای دکتر منتظری یاد بگیرد که فضا را به نفعِ تئاتر و تئاترى‌ها تغییر داد. یک گروه تئاتری با این همه  رنج، پس از آن همه درس خواندن باید این گونه اتفاقی برایش رخ  دهد که به راحتی حق فرهنگى و مادیش تضییع شود؟ آیا  شایسته است که در حوزه تئاتر چنین اتفاقی رخ بدهد؟ جایی که تئاترى  جماعت می‌خواهد وضعیتِ این جامعه غفلت‌زده را به سوی بالا هدایت کند. جایی که می‌خواهند فردیت خود را صیقل بدهند. ایام نمایش «شرق دور، شرق نزدیک» تلخ گذشت . یک گروه چهار ماه، هر روز ۶ساعت تمرین کند و بعد چهل روز اجرا برود. آنگاه خستگی کار بر ذهن و جانش بماند، پولش را ذره ذره بدهند و قسط آخر را  هنوز که هنوز است نگاه دارند. این تضعیفِ تئاتر نیست؟  آقای شفیعی بداند که  اگر در برابر این سهل‌انگارى نایستد همیشه یک کار انجام نیافته در حافظه تئاترِ ایران از خود بر جا گذاشته است. سالندار که قدرتمند شد، سلبِ‌ مسئولیت می‌شود از دولت و سوبسیدهایی که باید به تئاتر بدهد. در حالی‌که این تئاتر است که باید سوبسید داشته باشد و دولت و وزارت ارشاد متأسفانه این سوبسید را به تئاتر نمی‌دهد. اعم از سالن و امکانات وامکانات و خیلی چیزها‌ی دیگر… سالن خصوصی که تأسیس ‌شود  و بار مسئولیت از دوش دولت و مسئولین برداشته می‌شود. می‌تواند به همین دلیل صرفاً نظارت  بر هنرمند داشته باشد و او را از نظر مادی و معنوی و سانسور محدود کند بى آنکه خود کمکى کرده باشد. طرف سالندار  را می‌گیرد، چرا نگیرد ؟ چون آجر و مستراح و شیر و برق و امکانات و تأسیسات را سالندار می‌دهد. در حالی که چراغ نمایش با نمایش روشن است. شما   نمایش را ببرید هر جاى شهر، وسط میدان ببینید مردم کجا میروند.

یعنی متأسفانه قدرت در دست نهادهای اقتصادی است؟

بهداد:  طبیعى است. برای ایشان سخت است که منافع یک گروه تئاتری را بازپس بگیرد. طبق آن قرار داد همه چیز به  ضرر نعیمى  است.

در هر جای دنیا کسی که اعتباری دارد و به واسطه اعتبارش موجب رونق مجموعه‌ای شود، برایش امتیازات قائل می‌شوند.

بهداد: بنده  در پى هیچ امتیازى نبودم.  ‌درباره تئاتر حرف می‌زنم. من خواستم به واسطه تئاتر به خودم خدمت کنم و در بین  هر چه تلاش کردم روابط را نرم کنم  نتوانستم. متأسفم  که در وجودم آن‌قدر مهر نیست که آن را توسعه دهم و افراد را تحت‌ تأثیر قرار دهم.

منبع / تسنیم